پیوستار مکان و زمان از مؤلفههای مهم در ارزیابی عینیت روایتهای داستانی است. باتوجه به اهمیت پیوستار مکانی- زمانی، این مقاله بر آن است تا ویژگیهای روایی زمان- مکان و سهم آن در واقعینمایی نخستین رمانهای فارسی را بررسی کند. به این منظور، در گام نخست، شیوههای مواجهه با زمان- مکان داستانی از رمانهای نگاشتهشده در دهة اول 1300 شمسی استخراج و دستهبندی شده است. زمان به کار گرفته شده در این رمانها، به لحاظ میزان ابهام و وضوح، در سه دستة کلی زمان مبهم، زمان صوری و زمان مشخص واقعگرا صورتبندی شده و نسبت هرکدام با عینیت روایی سنجیده شده است. در این پژوهش، افزون بر بررسی نشانههای زمانی صریح و نشاندار، تلاش شده است تا زمانمندی متن با در نظر گرفتن زمانهای شاخص، وقایع تاریخی و متغیرهای اجتماعی ارزیابی شود. علیرغم اینکه نشانههاییاز پیوستار مکانی- زمانی واقعگرایانه را میتوان در نخستین رمان فارسی پی گرفت، نتایج پژوهش نشان میدهد که زمانمندی نخستین رمانهای فارسی، فاقد سیر تاریخی منطقی است. اغراض آموزشی نگارش رمان و تمرکز بر مسائل انتقادی و اجتماعی، تمهیدات روایی و پیوستار مکانی- زمانی را در رمان این دوره کمفروغ ساخته است.