پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.نقد زیستبومگرایانة داستانی کوتاه از غلامحسین ساعدی1183276FAعبدالله آلبوغبیشاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائیفاطمه گل بابائیدانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20180510واکاوی پیوند ادبیات و محیطزیست و نحوة انعکاس زیستبوم در آثار ادبی از اواخر قرن بیستم میلادی در قالب نقد زیستبومگرا آغاز گردید. این حوزة مطالعاتی با محور قرار دادن محیطزیست و دقت در تأثیر آن بر متون ادبی، ضرورت توجه به این موضوع را در علوم انسانی مطرح مینماید و بدینترتیب، در تلاش برای برجستهسازی جایگاه محیطزیست در متون ادبی و نیز حفظ آن در دنیای صنعتی امروز است. پژوهش پیشرو بر مبنای روش مطالعاتی همبستگی و با رویکردی توصیفی تحلیلی به بازخوانی و واکاوی داستان کوتاه <em>عافیتگاه</em> از مجموعه داستان <em>دندیل</em> اثر غلامحسین ساعدی پرداخته است. براساس پژوهش حاضر، محیطزیست به شیوههای گوناگونی در شکل دادن به نظام همبستة روایت اثرگذار بوده است. عنوانپردازی بومشناسانة روایت، کنشگریهای عنصر زیستمحیطی رودخانه در تعامل با شخصیت اصلی روایت و در نتیجه تغییر روند کلی زندگی وی، برقرار شدن تقابل میان عناصر سهگانة زیستمحیطی طبیعی، مصنوعی و اجتماعی و غلبة عنصر زیستبوم طبیعی در این تقابل بخشی از مصادیق نقشآفرینی محیطزیست در خلق کلیت روایت را شکل میدهند. برمبنای پژوهش پیشرو محیطزیست دیگر صرفا کارکردی زیباییشناختی ندارد بلکه در روایتپردازی به سطح یک شخصیت مستقل ارتقاء یافته است و در پیرنگ روایت دخالتی فعالانه دارد. وارونگی معادله انسان/ سوژه - زیست بوم/ ابژه و در نتیجه بروز فاعلیت زیستبوم و انفعال انسان یکی دیگر از جلوههای اثرگذاری زیستبوم در ساختار عام روایت است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.استعارۀ بازی و فراداستان در رمان «بازی آخر بانو»19413269FAسعدی حاجیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی / دانشگاه کردستانسید احمد پارسااستاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستانJournal Article20180322استعارۀ بازی به­مثابۀ درک صور متفاوت انواع زندگی همچون بازی­هایی که فقدان یک سنجۀ فراگیر امکان داوری و تعیین درست و نادرست از میان آنها را منتفی می­سازد، در تبیین نسبیت­باوری و عدم قطعیّت به عرصۀ فلسفۀ پست­مدرن نیز راه یافته است. از طرف دیگر میان رمان پست­مدرن و پسامدرنیسم به ­عنوان فلسفه­ای که وضعیت و زمینۀ ظهور چنین رمان­هایی را توضیح می­دهد، تناسب و سازواری وجود دارد. بلقیس سلیمانی، رمان «بازی آخر بانو» را با استفاده از سبک فراداستان به یک رمان پسامدرن تبدیل کرده و آن را بر اساس استعارۀ بازی پردازش نموده است. این مقاله با به­کارگیری شیوۀ توصیفی- تحلیلی و استفاده از تکنیک تحلیل محتوا در بررسی داده­ها، به این نتیجه رسیده است که پردازش رمان «بازی آخر بانو» بر اساس استعارۀ بازی در تلفیق با سبک فراداستانی آن، الزامات رمان پست­مدرنیستی؛ نظیر انکار حقیقت، عدم قطعیت، مخدوش بودن مرز میان واقعیت و داستان و ارائۀ عامدانۀ پروسۀ نگارش رمان را در خود بازتاب داده است. هم­چنین گنجاندن فصلی تحت عنوان «ضمایم» به عنوان تمهیدی برای فراداستانی کردن اثر در پایان این رمان، از آن رو تازگی دارد که روال معمول در سایر فراداستان­ها آشکار کردن جنبۀ فراداستانی آنها در آغاز و در خلال آنها است. زوال واقع­نماییِ کلیت وقایعِ داستان در سایۀ این تمهید پایانی و بر اثر مواجهۀ یکبارۀ خواننده با آن، موجب تأثیر ذهنی بیشتر و پررنگ­تر شدن وجه آشنایی­زدایانۀ این رمان شده است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.انواع زندگی نوشتهای فارسی43703278FAمحبوبه شمشیرگرهااستادیار سازمان اسناد و کتابخانه ملی، گروه پژوهشهای ایرانشناسی و اسلامشناسیJournal Article20180613نوشتن از زندگی به منزلة یکی از فروع تاریخنگاری، در تمدنهای مختلف سابقهای دیرین دارد. سنت زندگینگاری در ایران با حرکت در شاخههایی نظیر زندگینامه نویسی، اتوبیوگرافی نویسی، یادداشت نویسی، سفرنامه نویسی، خاطرهنویسی و نامهنگاری، یکی از رایجترین گرایشهای تاریخی-ادبیِ معاصر را شکل داده است؛ اما با وجود کثرت اقبال بدان و شکلگیریِ هزاران کتاب و تک نگاشت در دو سده و بویژه در دهههای اخیر در ایران، هنوز نمیتوان از ژانری کلی مشتمل بر انواع نوشتارهای مشتمل بر روایتی واقعگرایانه از زندگی بشر نشان یافت. این مقاله با طرح ایدة «زندگینوشت» به منزلة فرا ژانری که همه انواع و گونههای فرعیِ نوشتههای مبتنی بر ماجراهای واقعی زندگی انسان را دربردارد، با بهرهمندی از پژوهشهای گذشته، به ارائه طبقهبندی جدید و بازتعریفی از گونههای متعدد آن میپردازد. سه جریانِ «خویشتننگاری»، «دیگرنگاری» و «وقایعنگاری»، مهمترین جریاناتی هستند که در زندگینگاریها دنبال میشوند. روایت زندگی آدمی با رویکرد واقعگرایانه، وجهِ غالبِ خویشیِ زندگینوشتها است. اما در کنار این وجه اصلی و برخی وجوه فرعیِ مشترک، قالبهای متنوعِ این اَبَر ژانر، نقاط فصلی به صورت مرزهای سیال، لطیف و گاه غیر صریح دارند. در نوشتارِ پیش رو، با طبقهبندی این نوشتهها به اعتبار جایگاه راوی نسبت به سوژه در وهلة اول و نیز برخی ملاحظات ساختاری نظیر صورت، محتوا و حجم، رایجترین گونهها در زندگینوشتهای فارسی از قبیل زندگینامه، فرهنگ زندگینامهای، زندگینامک، کارنامه، کارنامک، یادنامه، تکخاطره، تکخاطرات، خاطرهنامه، اتوبیوگرافی، یادداشتنامه، خاطرهنامة گزارشی، سفرنامه، دلنامه، نامة شخصی و وصیتنامه شخصی به شمار آمده است. این پژوهش پس از ملاحظه بیش از ۵۰۰ اثر و به شیوهای توصیفی- تحلیلی انجام شده است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.بررسی خاستگاه عرفان در «هشتکتاب» بر اساس سه مولفۀ عرفانی عاشق و معشوق، ابزار شناخت و حجاب71953277FAعبدالرضا سعیدیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیرازمحمد حسین کرمیاستاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیرازJournal Article20180406پژوهش­های زیادی دربارۀ آثار سهراب سپهری انجام شده و عرفان در آثار وی از مهمترین موضوعات این پژوهش­ها است؛ از این رو، توجه به مناقشات و اختلاف نظر میان پژوهش­گران دربارۀ نگرش شناختی سپهری بسیار بااهمیت است. با این حال، تاکنون پژوهشی که بر اساس عناصر عرفانی، جنبه­های شناختی و معرفتی آثار وی را روشن کرده باشد، صورت نگرفته است. هدف این مقاله، بررسی سنخ­شناسی شعر سپهری و سنجش آن با مولفه­های عرفانی و یافتن پاسخ این سوالات است که محتوای شناختی شعر سپهری با کدام مکتب عرفانی سنخیت دارد؟ «حقیقت» و «حجاب» در «هشت­کتاب» چگونه است؟ و آیا سپهری توانست به حقیقت دست یابد یا نه؟ روش پژوهش در مقالۀ حاضر، کیفی و استقرایی است و چارچوب تحلیل از گزاره­های عرفانی احصا شده است. در این مقاله، ابتدا دیدگاههای مطرح شده در پژوهشهای انجام گرفته بر عرفان سپهری ارائه و در سه دستۀ کلی معتقدان به عرفان ایرانی - اسلامی، ذن­بودیسم - کریشنامورتی و فلسفی - روانکاوی تقسیم بندی شده است. در گام دوم، مبانی نظری پژوهش بر پایۀ مولفه­های عاشق و معشوق، ابزار شناخت و حجاب تبیین شده و اشعار سپهری برپایۀ مولفه­های عرفانی یاد شده، نقد و بررسی گردیده است. نتیجۀ بررسی نشان می­دهد عاشق و معشوق، ابزار شناخت(دل) و حجاب در «هشت­کتاب» با آن­چه در عرفان ایرانی اسلامی آمده، متفاوت است و با ذن­بودیسم و روان­کاوی لکان شباهت دارد؛ وانگهی حقیقت در <em>هشت­کتاب</em>، پیوند بی­واسطه با پدیده­ها از طریق حواس به­ویژه چشم است و «دانش»، «زبان» و «نام» به عنوان حجاب معرفی می­شوند و در آخرین شعر «هشت­کتاب» نیز به ناتوانی در دستیابی به حقیقت اشاره می­شود.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.پیوستار مکانی- زمانی و سهم آن در عینیت روایی نخستین رمانهای فارسی971173279FAهاشم صادقی محسن آباداستادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه نیشابورJournal Article20180610پیوستار مکان و زمان از مؤلفه­های مهم در ارزیابی عینیت روایت­های داستانی است. باتوجه به اهمیت پیوستار مکانی- زمانی، این مقاله بر آن است تا ویژگی­های روایی زمان- مکان و سهم آن در واقعی­نمایی نخستین رمان­های فارسی را بررسی کند. به این منظور، در گام نخست، شیوه­های مواجهه با زمان- مکان داستانی از رمان­های نگاشته­شده در دهة اول 1300 شمسی استخراج و دسته­بندی شده است. زمان به کار گرفته شده در این رمان­ها، به لحاظ میزان ابهام و وضوح، در سه دستة کلی زمان مبهم، زمان صوری و زمان مشخص واقعگرا صورت­بندی شده و نسبت هرکدام با عینیت روایی سنجیده شده است. در این پژوهش، افزون بر بررسی نشانه­های زمانی صریح و نشان­دار، تلاش شده است تا زمانمندی متن با در نظر گرفتن زمان­های شاخص، وقایع تاریخی و متغیرهای اجتماعی ارزیابی شود. علی­رغم این­که نشانه­هاییاز پیوستار مکانی- زمانی واقعگرایانه را می­توان در نخستین رمان­ فارسی پی گرفت، نتایج پژوهش نشان می­دهد که زمانمندی نخستین رمان­های فارسی، فاقد سیر تاریخی منطقی است. اغراض آموزشی نگارش رمان و تمرکز بر مسائل انتقادی و اجتماعی، تمهیدات روایی و پیوستار مکانی- زمانی را در رمان این دوره کم­فروغ ساخته است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.جلوۀ تحولات زبانی و قالبی در رباعی معاصر1191443280FAغلامرضا کافیدانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیرازسیدمهدی موسوی نیادانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سلمان فارسی کازرون نویسندۀ مسؤول0000-0003-2556-8783Journal Article20180323در ابتدای قرن اخیر شعر فارسی دستخوش تحولات ساختاری بسیاری قرار گرفت. این تحولات رفته­رفته شعر کلاسیک فارسی را دگرگون ساخت. می­توان گفت رباعی از قالب­هایی است که به دنبال جریان مزبور در دو دهۀ اخیر تحت تاثیر سنت­شکنی­های نوآورانه قرار گرفت. این تحولات گاه، با ظرافت­های نوآورانه وگاه با بدعت­های صورت­مآبانه همراه بود. فرضیۀ نگارندگان آن است که رباعی معاصر به عنوان قالبی پیشتاز در نوآوری­های زبانی و قالبی، از این جهت قابل ملاحظه و بررسی است که نسبت به دیگر قالب­های شعر فارسی بیشتر مورد تصرف و تحول قرار گرفته است. لذا پرداختن به آن را ضرورت احساس کرده و بر آن شده تا با نمونه­آوری، این تصرفات را آشکار سازد. پژوهش حاضر با مطالعۀ شمار قابل توجهی از رباعیات معاصر و التفات به مجموعه رباعیات شاعران معاصر، این نوآوری­ها را استخراج و تحلیل کرده است. پس از مطالعه و بررسی روشن گردید که نوآوری در بافت رباعی بیشتر در یکی دو دهۀ اخیر صورت گرفته است. عدم رعایت قافیه به صورت عامدانه، استفاده از ردیف­های طولانی، درهم شکستن نظام قافیه و وزن به انحای مختلف، پهلو زدن­های عامدانه به زبان کوچه و بازار، دیگرگونه نویسی، کاربست واژگان امروزی و علائم نگارشی و ... از تصرفاتی است که در رباعی معاصر به چشم می­خورد.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.تصویر دانشجویان در داستانهای کوتاه قبل از انقلاب اسلامی (از دهه بیست تا پنجاه شمسی)1451653271FAسعید کریمی قرهبابااستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نورJournal Article20180409دانشجویان به عنوان یکی از اقشار نوظهور در جامعه ایران تلقی میشوند که از نخستین سالهای تأسیس دانشگاه به منزله نمادی از تجدد و طبقه متوسط شناخته شدهاند. آنان به دلیل توسعه نامتوازن صورت گرفته در دوران پهلوی هم با سنت در تعارض بودهاند و هم با تجدد. هدف از پژوهش کتابخانهای حاضر بررسی نوع نگاه نویسندگان به منش و کنش دانشجویان در داستانهای کوتاه دهههای بیست تا پنجاه شمسی است. با مطالعه این داستانها با سه دسته از دانشجویان مواجه میشویم: مبارزان آرمانخواه، فردگرایان مأیوس و امیدواران واقعبین. هر نویسندهای با توجه به خاستگاه فکریاش شخصیت دانشجویان را به شکلی توصیف میکند. برای مثال از آنجا که صادقی و ساعدی تحت تأثیر گرایشهای نهیلیستی قرار دارند، دانشجویان داستانهای آنان نیز از ایجاد هر گونه تغییر فردی و اجتماعی اظهار ناامیدی میکنند. این دسته از دانشجویان رؤیاهای خود را از دست داده و مأیوس و منزوی شده و نهایتاَ دچار رخوت و عطلت گشتهاند. انحرافات اخلاقی، اعتیاد و تمایل به خودکشی نیز برخی از رفتارهای شایع این طیف از دانشجویان است ولی از سوی دیگر دانشجویانِ به تصویر کشیده شده در داستانهای بزرگ علوی و نادر ابراهیمی آرمانخواه و پرتحرکاند و مبارزات تشکیلاتی- سیاسی را علیه رژیم سامان میدهند. سیمین دانشور و گلی ترقی در میانه این دو جریان ایستادهاند و دانشجویان داستانهای آن دو، تلاش میورزند که از انفعال خارج شده و به رشد و پویایی دست یابند.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.سکوت و حذف روایی و پیوند آن با شیوۀ روایتگری، فرم و شگردهای روایی در رمان رود راوی1671933270FAقدرت قاسمی پوردانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0001-6989-141Xنصرالله امامیاستاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهیدچمران اهوازطاهره جوشکیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20180524روایت به مثابه یک گفتمان، از بخشهای ناگفته و گفتهشده تشکیل شده است. ناگفتهها یا سکوتها، به حذفها، غیابها، گسستها یا خلاءهای معنادار و دلالتمند در روایت اشاره دارد. در مباحث روایتشناسی ساختگرا، به سکوت روایی کمتر پرداخته شده است. با این حال برخی از مباحث روایتشناسی با مفهوم سکوت و حذف روایی پیوندی تنگاتنگ دارند. در این پژوهش، با روشی مبناییتحلیلی و با بهرهگیری از مباحث روایتشناسی، رمان پیچیدۀ <em>رود راوی</em> از منظر سکوت روایی تحلیل شده است. در تحلیل رمان، از برخی مباحث روایتشناسی مانند شیوۀ روایتگری، میزان اعتمادپذیری راوی، طیف حضور راوی در داستان، انواع فاصله، شیوههای اطلاعرسانی و نوسان در آنها، انگیزۀ راوی، روایت باواسطه یا چندلایه، مبحث دیرش و نیز مفهوم فرم بهره گرفته شده و پیوند آنها در این رمان با سکوت و حذف روایی واکاوی شده است. راوی فریبکار این رمان، در جهت انگیزۀ روایی خود، شگردهای روایی مختلفی را به کار میگیرد یا ایجاد میکند تا حذفها و سکوتهای روایت را بپوشاند یا موجه جلوه دهد و وجوه اعتمادناپذیری خود را پنهان کند.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.معشوق ایده آل، معشوق- مادر (بررسی لکانی عشق در شعر «بر سرمای درونِ» احمد شاملو)1952203281FAنرگس مرادیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلانعلی تسلیمیدانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلانمحمد علی خزانه دارلودانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلانJournal Article20180306مقالة حاضر، مفهوم عشق را مطابق با مدل نظری لکان در شعر «بر سرمایِ درون» سرودة احمد شاملو بررسی میکند. لکان، علاوه بر دو ساحت «نمادین» و «خیالی» که پیش از او فروید بدان پرداخته بود، ساحت جدیدی میافزاید که همان امر«واقع» است. ازنظر او عشق، متعلق به امر واقع است و ما تنها قادریم عشق را در ساحت نمادین تجربه کنیم؛ بنابراین تجربه ما از عشق، تجربهای ناقص است؛ چراکه ما در امر نمادین دچار فقدان هستیم. لکان از دیگر سو «دیگری بزرگ» را نیز وارد این نظریه میکند؛ بدین معنا که ما در عشق به یک معشوق واقعی، همزمان در ورای او به چیزی بزرگتر عشق میورزیم. چیزی که غیرممکن مینماید و همواره از دالی به دال دیگر درحرکت است، بدون آنکه به مدلول مشخصی برسد. در این شعر، شاملو میل به مادر را که میل به محارم است به خاطر ترس از «اختگی»، سرکوب میکند و به ناخودآگاه میفرستد؛ اما این میل هیچگاه او را رها نمیسازد. بنابراین از فرایند «جابجایی» استفاده میکند. میل به مادر را متعالی و تلطیف (تصعید) میکند و ابژة دیگری کوچک «معشوق» را جایگزین معشوق-مادر در امر خیالی میکند. سوژه/ شاعر میخواهد در این رابطة عاشقانه، نقش و جایگاه معشوق را داشته باشد و آزاد و بیقید و رها باشد. عشقی از نوع «اکیپ» که محبتی یکسویه، مراقبت گونه، نارسیسی و به سود خویش است؛ ترکیبی از «اِروس» و «اِستورگ». سوژه/ شاعر، دسترسناپذیری معشوق گمشده را نمیپذیرد تا به ساحت نمادین و سمبولیک لکانی وارد شود. پناه بردن سوژه به عشق بهنوعی پشت پا زدن به «قانون پدر»، اجتماع و جهان سمبولیک لکانی است. او دنیای پر از تنهایی و انزوا را برمیگزیند و در این راه خواننده را با خود همراه میکند و اشتیاق و آرزو را در او نیز برمیانگیزد.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05498120180823.تحلیل شخصیتهای رمان «سمفونی مردگان» بر مبنای دیدگاه فروید دربارۀ غرایز «نهاد»2212433282FAفواد مولودیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، پژوهشکدۀ تحقیق و توسعۀ علوم انسانی (سازمان سمت)Journal Article20180421 مقالۀ حاضر تحلیل و درونکاوی دو شخصیّت اصلی رمان سمفونی مردگان(آیدین و اورهان اورخانی) بر اساس نظریۀ فروید در باب غرایز «نهاد» است. <em>فروید</em> غرایزِ «نهاد» را به دو دسته تقسیم میکرد: غریزۀ زندگی و غریزۀ مرگ. غریزۀ زندگی بر اساس اصل لذّت عمل میکند و انرژی روانیای که آشکار میکند «لیبیدو» است. لیبیدو میتواند جذب یا صرف یک شیء یا هدف شود؛ مفهومی که <em>فروید</em> آن را نیروگذاری روانی مینامید. ارضای غریزۀ زندگی می تواند به کسب لذّت و تعویق بیشتر غریزۀ مرگ منجرشود؛ امّا عدم ارضای آن و شکست در نیروگذاریِ لیبیدو "به ویژه در نخستین ابژۀ عشق (love object)، مادر" زخمهایی دایمی رابر جای میگذارد. در این فرایند بخشی از نیروی لیبیدویِ سرمایهگذاری شدۀ مستقر در «خود»، با ازدستدادن ابژۀ عشق، نافرجام و بیهدف باقی میماند و تغییر ماهیّت میدهد. در این حالت لذّت به عدم لذت و نیروی زاینده به نیروی ویرانگری که در خدمت غریزۀ مرگ است تبدیل میشود. پس از طرح اجمالی مفاهیم و مقولات فرویدی دربارۀ غرایز «نهاد»، با مداقّه در فضای رمان و کشف ارتباط زیرساختی تمام بخشها و عناصر آن، و نیز با تفسیر روانکاوانۀ نشانههای دلالتگر رمان به این نتیجه رسیدهایم که فضای غالب ِمرگ در رمان «سمفونی مردگان» نشأت گرفته از غلبۀ غریزۀ مرگ در روان <em>اورهان</em> است و اوست که مراحل رشد روانی خود را به سلامت طی نکرده و در مرحلۀ پیشاادیپی تثبیت شدهاست. در مقابل، <em>آیدین</em> تجسم سوژگی و فاعلیت و «خود» ساختارمند است.در این مقاله نشان دادهایم که برخلاف برخی از پژوهشهای انجام گرفته دربارۀ این رمان، غلبۀ غریزۀ زندگی در آیدین سبب شده است که او مراحل رشد روانیش را به سلامت طی کند[i].<br /> <br clear="all" /><br /> <br /> <strong>پی</strong><strong></strong><strong>نوشت</strong><strong></strong><strong>ها</strong><br /> [i] . مقالۀ حاضر نقدی آسیبشناسانه بر مقالۀ « تحلیل روانکاوانۀ شخصیتهای رمان سمفونی مردگان» از محبوبه اظهری و سهیلا صلاحی مقدم (ادبیات پارسی معاصر، سال دوم، شمارۀ دوم، پاییز و زمستان 91، صص1ـ17) است. در آن مقاله، پس از طرح مباحثی مفصّل دربارۀ تحلیل روانی دو شخصیت اصلی رمان، نتیجه گرفتهاند که: «آیدین و اورهان دچار روانرنجوریهای متعدّدند و در موارد بحرانی دچار روانگسیختگی میشوند. ریشۀ بیشتر بیماریها و اختلالات آنها در کودکیشان (تولّد تا هفت سالگی) است...هر دو برادر در محیط نامناسب عاطفی رشد کردهاند. آیدین نتوانسته عقدۀ ادیپ خود را در کودکی، به علت وجود پدر خودکامه و مادر تحت ستم، حل کند...آیدین، که در همۀ عمر تحت فشارهای پدر جبار بوده، کم کم دچار افسردگی و درماندگی میشود...اورهان نیز همانند برادر بزرگتر خود دچار روان رنجوریهای متعدّد است. او نیز نتوانسته رشد روانی جنسی خود را به سلامت پشت سر بگذارد...» (اظهری و صلاحی مقدم، 1391: 15). در مقالۀ حاضر، چنان که خواهیم دید، در خوانشی متفاوت از رمان و با توجّهی ساختاری به نظریۀ فروید نشان میدهیم که تقابل اورهان و آیدین، در واقع، تقابل غریزۀ مرگ و غریزۀ زندگی یا به تعبیر بهتر تقابل روانرنجوری و سلامت روان است؛ و هر آنچه که دربارۀ روانرنجوری آیدین در مقالۀ فوق آمده است به دلیل اشتباه در درک مفاهیم فرویدی و برداشت غیرساختارمند و تکهتکه از دستگاه فکری او، و نیز به دلیل کمتوجّهی به شواهد متعدّد متنی در روساخت داستان و اشارات دلالتگر به زیرساخت آن (پیرنگ استعاری و حذفی متن) بوده است.