پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05496420170319.از انسجام مکانیکی تا انسجام ارگانیک (نگاهی جامعهشناختی به ساختار قالبهای شعر فارسی مدرن/نیمایی و پیشامدرن/پیشانیمایی)1262548FAعیسی امن خانیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گلستانمونا علی مددیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گنید کاووسJournal Article20161113.انسجام یا فقدان انسجام شعر گذشته یکی از مسائل محل مناقشه میان نوگرایان و سنت گرایان بوده است؛ نوگرایان به تبعیت از نیما شعر گذشته را فاقد انسجام دانسته، به آشفتگی آن رای داده­اند حال آنکه برخی دیگر (عمدتاً سنت­گرایان) شعر گذشته را نیز دارای و انسجام دانسته­اند. به نظر نویسندگان این مقاله آنچه سبب این تناقض گردیده است، صورت­بندی نادرست مسئلۀ ساختار شعر پیشامدرن و مدرن می­باشد؛ برای رسیدن به پاسخ­های قانع کننده­تر باید این سوال را طرح نمود که هر کدام از این اشعار(پیشامدرن و مدرن) چه نوع ساختاری دارند؟<br /> برای ارائۀ پاسخی به این سوالات می­توان از آراء جامعه­شناسانی چون دورکیم استفادۀ فراوان برد. به باور این جامعه­شناسان نوع همبستگی میان افراد جامعه­های پیشامدرن نه آشفته بلکه مکانیکی است همچنانکه نوع همبستگی میان افراد جامعه­های مدرن نه منسجم بلکه ارگانیک است(یعنی در هر جامعه نوع خاصی از همبستگی و انسجام میان اجزاء/افراد آن جامعه وجود دارد). اگر بتوان این دیدگاه را به حوزۀ ادبیات تعمیم داده، ساختارهای ادبی را در ارتباط با ساختار) جوامع بدانیم، آنگاه می­توان ادعا کرد که ساختار شعر پیشامدرن مکانیکی(و نه لزوماً پراکنده) و ساختار شعر مدرن ارگانیک است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05496420170319.نقد جامعهشناسانهی سرمایههای شخصیتهای زن در رمان نیمهی غایب بر اساس نظریهی انواع سرمایهی پیر بوردیو27452622FAمریم حسینیاستاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا0000000167781188صدف گلمرادیدکترای زبان و ادبیات فارسی و مدرس دانشگاه فرهنگیان تهرانJournal Article20161219.محور این مقاله نقد جامعهشناسانهی رمان معاصر بر اساس نظریهی انواع سرمایهی پیر بوردیوی فرانسوی( 1930- 2002 ) است. بوردیو ایدهی مارکسیستی سرمایهی اقتصادی را به انواع دیگر مبادلات در فضای اجتماعی تعمیم میدهد. او انواع قابلیتهای افراد را که برای آنان قدرت خرید موقعیتهای مختلف مادی و معنوی ایجاد مینماید، سرمایهی اجتماعی، سرمایهی فرهنگی و سرمایهی نمادین مینامد. بر این اساس در این مقاله به بازنمایی انواع سرمایهی زنان در رمان نیمهی غایب حسین سناپور میپردازیم و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و روایت­شناسی نشان می­دهیم که در این رمان زنان چه استراتژی­هایی برای تولید و بازتولید، انباشت و حفظ سرمایهها بر می­گزینند و در چه مواردی سرمایههای منفی، «حفره­های ساختاری» و «تله­های اجتماعی» مانع قدرت گرفتن آنان در میدان رقابت میگردند.بررسی جامعهشناسانهی سرمایههای زنان در رمان نیمهی غایب به بازتولید جایگاه فرودستی شخصیتهای داستانی زن در میدانهای مختلف میپردازد، شیوههای گوناگون سرمایههای منفی و ضعف انواع سرمایههای این شخصتها را نمایان میکند، از روابط محدود و غیر مولد شان به عنوان سرمایهی اجتماعی ناکارآمد پرده برمیدارد، سوژهی منفعل اقتصادی بودن زنان داستان را آشکار میسازد، سرمایههای فرهنگی پنهان و عینیت نیافتهی شان را معرفی میکند و فقر سرمایهی نمادین آنان را بر ملا مینماید.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05496420170319.بررسی تطبیقی مبانی رئالیسم در رمان «النهایات» اثر عبدالرحمان منیف و «آوسنة بابا سبحان» اثر محمود دولت آبادی47682549FAمحمود حیدریاستادیار گروه زبان و ادبیات عرب، دانشگاه یاسوجعلی اکبر حاتمی تل مارانیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یاسوجJournal Article20161202. امروزه در مباحث نقد ادبی،­­­­­ رئالیسم به عنوان مکتبی ادبی، جایگاه ویژه­ای در ادبیات داستانی دارد؛ مکتبی که می­کوشد خصوصیات انسان­ها و اوضاع اجتماعی را آن گونه که در زندگی واقعی به نظر می­رسند، بازتاب دهد. عبدالرحمان منیف، نویسندة سرشناس عربستانی­تبار و محمود دولت­آبادی، داستان­نویس صاحب­سبک ایرانی از جمله نویسندگانی هستند که در آثار خود بر مبنای مبانی رئالیستی، واقعیات جوامع خود را با رویکردی انتقادی و اصلاح­جویانه، به رشتة تحریر درآورده­اند. منیف در رمان «النهایات» و دولت­آبادی در «آوسنة باباسبحان» با همین رویکرد، اقلیم روستا و شرایط اجتماعی- اقتصادی مردمان آن را به تصویر می­کشند. پژوهش حاضر، به مبانی رئالیسم در رمان «النهایات» و داستان بلند «آوسنة باباسبحان» از جهت محتوایی می­پردازد و نشان می­دهد که در هر دو اثر، به موضوعاتی عینی و ملموس پیرامون زندگی روستانشینان می­پردازند و درونمایه­هایی برگرفته از واقعیت­های زندگی آنان، همچون فقر، درد و رنج و ناکامی و محرومیت در محیط روستا را نشان داده­اند. انتخاب موضوع و درون­مایه­ها با رویکردی انتقادی و اصلاح جویانه، منطبق بر واقعیت و معیارهای رئالیستی به ویژه رئالیسم انتقادی است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05496420170319.تحلیل بینامتنی رمان آتش بدون دود و تأثیرادبیات کهن فارسی درآن69942551FAمعصومه صادقیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا(س)غلامحسین غلامحسینزادهدانشیارگروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرسسعید بزرگ بیگدلیدانشیارگروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20170611. مطالعة آثار داستاننویسان برجستة معاصر نشان میدهد که این نویسندگان در آفرینش آثار خویش از ادبیات کهن فارسی تأثیرات فراوان پذیرفتهاند.از آن جمله نادر ابراهیمی است که با ادبیات کهن فارسی به خوبی آشناست و بر بهرهمندی از آن در غنی ساختن آفرینشهای ادبی تأکید دارد و البته ردّپایِ این اندیشه وآشنایی او با ادب کهن در آثار وی بویژه آتش بدون دود آشکار است. آتش بدون دود، رمان هفت جلدیِ نادر ابراهیمی، اثر برگزیدة بیست سال ادبیات داستانی پس از انقلاب است. دراین پژوهش از منظر تحلیل بینامتنی به بررسی چگونگی تأثیرات ادبیات کهن فارسی در آتش بدون دود میپردازیم و این تأثیرات را از سه جنبة زبانی، شگردی و اندیشگانی مورد تحلیل قرار میدهیم. نتایج نشان میدهد در آتش بدون دود ارتباط بینامتنی و تأثیرات زبانی درگزینش واژگان کهن، ویژگیهای دستوری و ویژگیهای بلاغی(بویژه اقتباس)، تأثیرات شگردی مانند براعتاستهلال، مداخلهگری راوی، کاربرد شعر در میان نثر و صحنه پردازی های متأثر از متون کهن و تأثیرات اندیشگانی چون تقابل پدر و پسر(متأثر از شاهنامه فردوسی) و رویکرد عرفانی جلوة خاصی دارد. برخی از این جلوه های بینامتنی تعمدی-آشکار، برخی تعمدی- پنهان و برخی ضمنی هستند.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05496420170319.تحلیل جلوههای بروز خودآگاهی زنانه در شخصیت محوری «رمان عادت میکنیم»951162623FAقدرت الله طاهریدانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی،دانشگاه شهید بهشتیفاطمه لطفیان امیردهیدانش آموخته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی0009-0007-5596-4316Journal Article20161215.خودآگاهی زنانه تمرکز بر خود به عنوان یک زن است. در روانشناسی اجتماعی، خودآگاهی صفت پایدار شخصیتی است که برای کنترل جنبههای مختلف خود؛ از جمله جنسیت لازم است. از آنجا که رمان اجتماعی معاصر فارسی با ظهور نسل جدید نویسندگان زن، به ترسیم بحرانهای هویتی زنان میپردازد، مطالعه روانشناختی مفاهیم هویت سازی مانند خودآگاهی ضروری به نظر میرسد. زویا پیرزاد در رمان «عادت می کنیم» پروژۀ زنانه نویسی خود را که با سه کتاب آغاز کرده بود، به پایان می برد و با آفرینش شخصیتی مانند «آرزو» ضمن گذر از تعریف کلیشهای از زن، تکمیل خودآگاهی زنانه را در شخصیت اصلی رمان به نمایش می گذارد. در این رمان، پیرزاد با تحلیل سه مفهوم خودتاملگری، خودبهسازی و خودشکوفایی در متن رمان و جنبههای مختلف داستانی آن، ضمن نمایش بروز جلوههای خودآگاهی زنانه در شخصیتپردازی داستان، تاثیر شناخت صحیح از خود در ساخت هویت مطلوب زنان را در عصر جدید نشان می دهد و همین طور بر کسب استقلال زنانه و فاصله گرفتن از هنجارهای ناکارآمد سنتی صحه می گذارد.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05496420170319.شیوهها و کارکردهای هنری حذف عناصر کلام در غزلهای پست مدرن11711402624FAسیدمحمد هاشمیدانشجوی دوره ی دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندرانعلی اکبر باقری خلیلیدانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران0000-0002-9424-6401Journal Article20161202.شعر معاصر ایران از نیما تاکنون، تحولات متعددی را از سر گذرانده است. یکی از این جریان­های نوآیین، پست مدرن است که در دهه­ی هفتاد تحت تأثیر تحولات غرب، در ادبیات فارسی مطرح شد. مؤلّفه­های بسیاری برای آن برشمرده­اند؛ اما مهم­ترین مؤلّفه­ای که شعر پست مدرن را از دیگر جریان­های ادبی متمایز می­گرداند، شالوده شکنی است که در قالب گرایش به بازی­های زبانی، معناگریزی، شکستن فرم، چندصدایی، گسست روایت و... نمود می­یابد. پست مدرن ها از میان عناصر شعر، بیش از همه به زبان و بازی­های زبانی گرایش دارند. آن­ها شیوه­های مختلفی را برای رسیدن به ایجاز و برجسته­سازی زبان به کار می­گیرند که یکی از رایج­ترین­شان، حذف­های پیاپی عناصر کلام است. این پژوهش می­کوشد تا بدین پرسش پاسخ دهد که شیوه­ها و انگیزه­های حذف در شعر پست مدرن کدامند؟ در این مقاله با بررسی غزل­های پست مدرن، شگردهای حذف در چهار شیوه شناسایی شده که عبارتند از: حذف فعل، حذف بخشی از کلمه، حذف جمله یا بخشی از آن و فشرده کردن جمله­ها. هم­چنین انگیزه های روان شناختی، تعلیق معنا، قافیه سازی، عینیت بخشی و نمایشی­کردن اندیشه های شاعرانه، ابهام افکنی، ایجازآفرینی و چندمعنایی را می­توان مهم­ترین کارکردهای هنری و بلاغی این گونه حذف­ها به شمار آورد.