پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05495120150522صداهای سکوت بررسی تحلیلی تکصدایی، چندصدایی، و سکوت در متون ادبی با تکیه بر رویکردهای مهمِ ادبیِ مدرن و پسامدرن1191733FAمحمدرضا سهرابیدکترای ارتباطات و رسانه از دانشگاه تحصیلات تکمیلی اروپا (European Graduate School)، سوئیسJournal Article20131222همانطور که «کلام» یا آنچه گفته میشود اهمیت دارد، توجه به «سکوت» یا «ناگفتههای متن» نیز حائز اهمیت است؛ بهویژه با توجه به این نکته که ممکن است مقصود اصلی در همین «سکوتها» نهفته باشد. بنابراین، در این مقاله موضوع «سکوت» در متون ادبی و بهویژه ادبیات داستانی و چگونگی ایجاد آن در متن بررسی شده است. از طرفی، اهمیت توجه به این «سکوتها» نیز تبیین و تشریح شده است؛ اما چون «سکوت» ابعاد و اشکال متنوع و گوناگونی به خود میگیرد، این موضوع از ابعاد متفاوت و با توجه به دیدگاههای نظریهپردازان صاحبنام در حوزههای گوناگون تحلیل شده است. بنابراین، ابتدا با استفاده از نظریات پیر ماشری و لویی آلتوسر، ارتباط بین ناگفتههای متن و ایدئولوژی بحث و بررسی شده است. سپس، ارتباط میان گفتار و نوشتار با غیاب و سکوت مطرح شده و ضمن آن به موضوع «ناخودآگاه» متن و استقلال آن اشاره شده است. در ادامه، به احتمال وجود متن یا متون دیگری غیر از متن اصلی پرداخته شده و پس از آن نابسندگی و نارسایی زبان برای بیان افکار و احساسات افراد و گروههای خاص تحلیل شده است. در انتها نیز موضوع «سکوت» در ادبیات اقلیت و پسااستعماری تشریح شده است.همانطور که «کلام» یا آنچه گفته میشود اهمیت دارد، توجه به «سکوت» یا «ناگفتههای متن» نیز حائز اهمیت است؛ بهویژه با توجه به این نکته که ممکن است مقصود اصلی در همین «سکوتها» نهفته باشد. بنابراین، در این مقاله موضوع «سکوت» در متون ادبی و بهویژه ادبیات داستانی و چگونگی ایجاد آن در متن بررسی شده است. از طرفی، اهمیت توجه به این «سکوتها» نیز تبیین و تشریح شده است؛ اما چون «سکوت» ابعاد و اشکال متنوع و گوناگونی به خود میگیرد، این موضوع از ابعاد متفاوت و با توجه به دیدگاههای نظریهپردازان صاحبنام در حوزههای گوناگون تحلیل شده است. بنابراین، ابتدا با استفاده از نظریات پیر ماشری و لویی آلتوسر، ارتباط بین ناگفتههای متن و ایدئولوژی بحث و بررسی شده است. سپس، ارتباط میان گفتار و نوشتار با غیاب و سکوت مطرح شده و ضمن آن به موضوع «ناخودآگاه» متن و استقلال آن اشاره شده است. در ادامه، به احتمال وجود متن یا متون دیگری غیر از متن اصلی پرداخته شده و پس از آن نابسندگی و نارسایی زبان برای بیان افکار و احساسات افراد و گروههای خاص تحلیل شده است. در انتها نیز موضوع «سکوت» در ادبیات اقلیت و پسااستعماری تشریح شده است.https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_1733_6569ef6c536fe0e60f3d984e2dfdd811.pdfپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05495120150522واکاوی چند کهنالگو در آثار ابوتراب خسرویواکاوی چند کهنالگو در آثار ابوتراب خسروی21421734FAمریم شریفنسباستادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگینیره سلیمیکارشناس ارشد ادبیات فارسیJournal Article20140102کهنالگوها (به زعم یونگ) عناصرِ ساختاریِ اسطورهسازی هستند که همواره در روانِ ناهشیار بشر وجود دارند و زمینهای برای نشاندادنِ واکنشهای مشابه به محرکهای معیّناند. حضور کهنالگو در هر متن ادبی، بهنوعی سبب دسترسپذیرشدنِ پندارههای ازلی به شیوهای هنرمندانه میشود. ابوتراب خسروی از نویسندگانی است که در آثارش توجه زیادی به اساطیر و کهنالگوها دارد و تکرار مضامین اسطورهای در داستانهایش از ویژگیهای سبکی قلم اوست؛ چنانکه در سه مجموعهداستان کوتاه (<em>هاویه</em>،<em> </em><em>دیوان سومنات</em>، و <em>کتاب ویران</em>) و دو رمانش (<em>اسفار کاتبان</em> و <em>رود راوی</em>) برخی از این نمادها را با بسامد بالا به کار گرفته است. <br />با توجه به ویژگیهای قلم خسروی، که او را در جرگة نویسندگان مدرن و پسامدرن امروزِ ایرانزمین قرار داده است، بررسی این نمادها میتواند پردههای بیشتری را از پیش چشم مخاطبان او کنار زند؛ زیرا این نمادهای اسطورهای به داستانهای خسروی ژرفای معنایی بخشیده است. <br />در این مقاله نمادهای اسطورهای کلمه، درختان همیشهسبز (سرو و کاج) و تاک، و ماه و مار (به شیوة تحلیلی ـ توصیفی) بررسی شده و از باب نمونه، تمام داستان «ماه و مار» خوانش کهنالگویی شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد این نمادها نه فقط در چهارچوب معنای ایرانیِ اسطورهایِ خود، بلکه در معنای جهانشمول کهنالگویی به کار گرفته شده و در متن داستانها خوش نشستهاند.کهنالگوها (به زعم یونگ) عناصرِ ساختاریِ اسطورهسازی هستند که همواره در روانِ ناهشیار بشر وجود دارند و زمینهای برای نشاندادنِ واکنشهای مشابه به محرکهای معیّناند. حضور کهنالگو در هر متن ادبی، بهنوعی سبب دسترسپذیرشدنِ پندارههای ازلی به شیوهای هنرمندانه میشود. ابوتراب خسروی از نویسندگانی است که در آثارش توجه زیادی به اساطیر و کهنالگوها دارد و تکرار مضامین اسطورهای در داستانهایش از ویژگیهای سبکی قلم اوست؛ چنانکه در سه مجموعهداستان کوتاه (<em>هاویه</em>،<em> </em><em>دیوان سومنات</em>، و <em>کتاب ویران</em>) و دو رمانش (<em>اسفار کاتبان</em> و <em>رود راوی</em>) برخی از این نمادها را با بسامد بالا به کار گرفته است. <br />با توجه به ویژگیهای قلم خسروی، که او را در جرگة نویسندگان مدرن و پسامدرن امروزِ ایرانزمین قرار داده است، بررسی این نمادها میتواند پردههای بیشتری را از پیش چشم مخاطبان او کنار زند؛ زیرا این نمادهای اسطورهای به داستانهای خسروی ژرفای معنایی بخشیده است. <br />در این مقاله نمادهای اسطورهای کلمه، درختان همیشهسبز (سرو و کاج) و تاک، و ماه و مار (به شیوة تحلیلی ـ توصیفی) بررسی شده و از باب نمونه، تمام داستان «ماه و مار» خوانش کهنالگویی شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد این نمادها نه فقط در چهارچوب معنای ایرانیِ اسطورهایِ خود، بلکه در معنای جهانشمول کهنالگویی به کار گرفته شده و در متن داستانها خوش نشستهاند.https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_1734_06568e706014fe162cc197a6e4c7226e.pdfپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05495120150522پیوندهای گفتمانی و تصویر زنان در باغ بلورپیوندهای گفتمانی و تصویر زنان در باغ بلور43621735FAزینب صابرپورعضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهیJournal Article20151227در این مقاله، رمان<em> باغ بلور</em> (1365) نوشتة محسن مخملباف از منظر نحوة تعامل با گفتمان غالب اجتماعی در این دهه، در موضوع زنان و با استفاده از تحلیل متنی برمبنای دستور نقشگرا و عمدتاً با استفاده از مؤلفههایی که سیمپسون (Paul Simpson) (1993) بر آنها تأکید کرده است و سپس تبیین یافتهها بر اساس نگرههای تفسیری تحلیل فمینیستی ـ انتقادی گفتمان تحلیل شده است. <em>باغ بلور</em> به جریانی در داستاننویسی فارسی تعلق دارد که پس از انقلاب و با هدف اجرای آرمانهای انقلاب اسلامی در حوزة ادبیات پدید آمد. در این مقاله، پس از توصیف مختصری از گفتمانهای ناظر به جنسیت در تاریخ معاصر ایران و گفتمان غالب در این حوزه در دهة 1360 و برمبنای این زمینة تاریخی و گفتمانی، متن رمان بررسی شده است. نتیجة این بررسی نشان میدهد در این رمان، با بازتولید ارزشهای سنت پدرسالاری، بازنمایندة دو استراتژی گفتمانی عمده در حوزة زنان بهکار گرفته شده است؛ تقلیل زن به مادر و تقدیس مظلومیت وی. این تصویر نیز به نوبة خود، همجهت با کلیشههای جنسیتی است.در این مقاله، رمان<em> باغ بلور</em> (1365) نوشتة محسن مخملباف از منظر نحوة تعامل با گفتمان غالب اجتماعی در این دهه، در موضوع زنان و با استفاده از تحلیل متنی برمبنای دستور نقشگرا و عمدتاً با استفاده از مؤلفههایی که سیمپسون (Paul Simpson) (1993) بر آنها تأکید کرده است و سپس تبیین یافتهها بر اساس نگرههای تفسیری تحلیل فمینیستی ـ انتقادی گفتمان تحلیل شده است. <em>باغ بلور</em> به جریانی در داستاننویسی فارسی تعلق دارد که پس از انقلاب و با هدف اجرای آرمانهای انقلاب اسلامی در حوزة ادبیات پدید آمد. در این مقاله، پس از توصیف مختصری از گفتمانهای ناظر به جنسیت در تاریخ معاصر ایران و گفتمان غالب در این حوزه در دهة 1360 و برمبنای این زمینة تاریخی و گفتمانی، متن رمان بررسی شده است. نتیجة این بررسی نشان میدهد در این رمان، با بازتولید ارزشهای سنت پدرسالاری، بازنمایندة دو استراتژی گفتمانی عمده در حوزة زنان بهکار گرفته شده است؛ تقلیل زن به مادر و تقدیس مظلومیت وی. این تصویر نیز به نوبة خود، همجهت با کلیشههای جنسیتی است.https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_1735_dd8192a78da7502d36032e270cfe41b5.pdfپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05495120150522الگوی پیشنهادی برای تطبیق نظریة جامعهشناسی
با ساختار ادبی ـ اجتماعی رمان فارسیالگوی پیشنهادی برای تطبیق نظریة جامعهشناسی با ساختار ادبی ـ اجتماعی رمان فارسی63841736FAمریم عاملی رضاییاستادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی0000-0002-8873-7829Journal Article20140109نقد جامعهشناختی رمان یکی از انواع پرکاربرد نقد ادبیات داستانی است که بر مبنای پیوند میان ساختارهای اجتماعی و ساختار ادبی، قرائتی جامعهشناسانه از متن ادبی ارائه میدهد و در عین حال، جنبههای زیباییشناسانۀ اثر را نیز در نظر میگیرد. این نقد مانند سایر انواع نقد ادبی وارداتی است و در بسیاری موارد میان نظریه و متنِِ بررسیشده پیوند محکمی وجود ندارد. هدف از نگارش این مقاله ارائۀ الگویی کاربردی از این نقد، متناسب با ویژگیهای اجتماعی ـ ادبی رمان فارسی است که با در نظر گرفتن اصول پایهای این نظریه و تطابق آن با دورههای اجتماعی در رمان فارسی تدوین شده است. کشف ساختارهای معنادار که فاعل جمعی دارند، کشف درونمایههای اجتماعی تکرارشونده در رمان فارسی، اهمیت شناخت جایگاه طبقاتی نویسنده و بازتاب آن بر پیرنگ و شخصیتهای رمان، کشف ارتباط و تناظر میان ساختار ادبی و ساختار اجتماعی رمان، و درنهایت تحلیل و تشریح یافتهها و برقراری پیوند میان ساختار اجتماعی و ساختار ادبی ساختار پیشنهادی این مقاله است. به نظر میرسد با استفاده از این ساختار بتوان الگویی کاربردی و متناسب با رمان ایرانی بر مبنای نظریه، برای نقد جامعهشناختی رمان فارسی تدوین کرد.نقد جامعهشناختی رمان یکی از انواع پرکاربرد نقد ادبیات داستانی است که بر مبنای پیوند میان ساختارهای اجتماعی و ساختار ادبی، قرائتی جامعهشناسانه از متن ادبی ارائه میدهد و در عین حال، جنبههای زیباییشناسانۀ اثر را نیز در نظر میگیرد. این نقد مانند سایر انواع نقد ادبی وارداتی است و در بسیاری موارد میان نظریه و متنِِ بررسیشده پیوند محکمی وجود ندارد. هدف از نگارش این مقاله ارائۀ الگویی کاربردی از این نقد، متناسب با ویژگیهای اجتماعی ـ ادبی رمان فارسی است که با در نظر گرفتن اصول پایهای این نظریه و تطابق آن با دورههای اجتماعی در رمان فارسی تدوین شده است. کشف ساختارهای معنادار که فاعل جمعی دارند، کشف درونمایههای اجتماعی تکرارشونده در رمان فارسی، اهمیت شناخت جایگاه طبقاتی نویسنده و بازتاب آن بر پیرنگ و شخصیتهای رمان، کشف ارتباط و تناظر میان ساختار ادبی و ساختار اجتماعی رمان، و درنهایت تحلیل و تشریح یافتهها و برقراری پیوند میان ساختار اجتماعی و ساختار ادبی ساختار پیشنهادی این مقاله است. به نظر میرسد با استفاده از این ساختار بتوان الگویی کاربردی و متناسب با رمان ایرانی بر مبنای نظریه، برای نقد جامعهشناختی رمان فارسی تدوین کرد.https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_1736_7e545a91c558128d9ff93278f8635220.pdfپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05495120150522بررسی تیپ شخصیتی شخصیتهای رمان شوهر آهو خانمبررسی تیپ شخصیتی شخصیتهای رمان شوهر آهو خانم851241737FAملیحه قاسمیکارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یزدیدالله جلالی پندریدانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یزدJournal Article20140120انسانها ساختارِِ روانیِ پیچیدهای دارند و در موقعیتهای گوناگون و ارتباط با افرادِ متفاوت تغییرپذیرند. بنابراین، ارزیابی شخصیت افراد کار سادهای نیست که بتوان بر اساس آزمونهای متفاوت به نوع شخصیت هر فرد پی برد؛ اما روانشناسان برای شناخت نسبی هر شخصیت آزمونهایی مطرح کردهاند. تیپنمای «مایرز ـ بریگز» یکی از این روشهاست که به کمک آن میتوان به شناخت چهار بُعد شخصیتی انسان دست یافت. این چهار بُعد شامل برونگرا ـ درونگرا، حسی ـ شهودی، فکری ـ احساسی، و باساختار ـ منعطف است که ترکیب این چهار بُعد موجب پیدایش شانزده تیپ شخصیتی میشود.
رمان <em>شوهر آهو خانم،</em> اثر علیمحمد افغانی، با توصیف جزئیِ اعمال و رفتار شخصیتها، گزینة مناسبی برای شناخت تیپ شخصیتی شخصیتهای اصلی آن (سیدمیران، آهو، و هما) است. در این پژوهش، با توجه به اطلاعاتی که نویسنده از شخصیتهای خود به خواننده میدهد، به عبارتهای هر بُعد امتیاز داده شده است. و پس از تحلیل و بررسی هرکدام از این عبارتها، تیپ شخصیتی سیدمیران برونگرا، حسی، فکری، و باساختار، تیپ شخصیتی آهو برونگرا، حسی، فکری/ احساسی، و باساختار، و تیپ شخصیتی هما برونگرا، حسی، فکری، و منعطف بهدست آمد.انسانها ساختارِِ روانیِ پیچیدهای دارند و در موقعیتهای گوناگون و ارتباط با افرادِ متفاوت تغییرپذیرند. بنابراین، ارزیابی شخصیت افراد کار سادهای نیست که بتوان بر اساس آزمونهای متفاوت به نوع شخصیت هر فرد پی برد؛ اما روانشناسان برای شناخت نسبی هر شخصیت آزمونهایی مطرح کردهاند. تیپنمای «مایرز ـ بریگز» یکی از این روشهاست که به کمک آن میتوان به شناخت چهار بُعد شخصیتی انسان دست یافت. این چهار بُعد شامل برونگرا ـ درونگرا، حسی ـ شهودی، فکری ـ احساسی، و باساختار ـ منعطف است که ترکیب این چهار بُعد موجب پیدایش شانزده تیپ شخصیتی میشود.
رمان <em>شوهر آهو خانم،</em> اثر علیمحمد افغانی، با توصیف جزئیِ اعمال و رفتار شخصیتها، گزینة مناسبی برای شناخت تیپ شخصیتی شخصیتهای اصلی آن (سیدمیران، آهو، و هما) است. در این پژوهش، با توجه به اطلاعاتی که نویسنده از شخصیتهای خود به خواننده میدهد، به عبارتهای هر بُعد امتیاز داده شده است. و پس از تحلیل و بررسی هرکدام از این عبارتها، تیپ شخصیتی سیدمیران برونگرا، حسی، فکری، و باساختار، تیپ شخصیتی آهو برونگرا، حسی، فکری/ احساسی، و باساختار، و تیپ شخصیتی هما برونگرا، حسی، فکری، و منعطف بهدست آمد.https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_1737_ddbd482feeebe6a2634e8bc21f5bc65b.pdfپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-05495120150522فرجامگریزی در داستان و فراداستان بر اساس نظریة توماشفسکیفرجامگریزی در داستان و فراداستان بر اساس نظریة توماشفسکی1251371738FAمریم موسویمدرس دانشگاه صبح صادق اصفهانهلن اولیایینیادانشیار گروه ادبیات انگلیسی، دانشگاه صبح صادق اصفهانشهلا خلیلاللهیاستادیار دانشگاه شاهد تهرانJournal Article20140122هدف از نگارش مقالة حاضر بررسی سه داستان فرجامگریز معاصر ایرانی بر اساس نظریة توماشفسکی، نظریهپرداز و نویسندة روس، در سکانسهای روایی است. موضوع اصلی این مقاله پرداختن به دگرگونی در پایانبندی داستانهای «حضور» و «پلکان» از ابوتراب خسروی و «مرا بفرستید به تونل» اثر بیژن نجدی است. تبیین میزان توانمندی و موفقیت داستانپردازان معاصر ایرانی و تطبیق داستانِ آنها بر اساس نظریههای گوناگون ضرورت این بررسی را ایجاب کرده است. شایان ذکر است که این پژوهش به روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا، طرح مکانیسم دگرگونی روایی، در سه داستان کوتاه نامبرده انجام گرفته است. بررسی داستانها نشان میدهد که در این آثار هر دو نویسنده با این شیوة نگارش نهتنها در پی پیرنگ کاملی نیستند، بلکه با ساختاری چندلایه و استعاری سعی دارند نشان دهند که از یک داستان نمیتوان به یک معنا و پیام واحد بیچونوچرا دست یافت و برای رسیدن از موقعیت ابتدایی به موقعیت پایانیْ فقط گذشت زمان کافی نیست، بلکه برای ساخت داستان دستِکم، وجود یک اقدام برای دگرگونی دادههای اولیه در طول فرایند داستان الزامی است.هدف از نگارش مقالة حاضر بررسی سه داستان فرجامگریز معاصر ایرانی بر اساس نظریة توماشفسکی، نظریهپرداز و نویسندة روس، در سکانسهای روایی است. موضوع اصلی این مقاله پرداختن به دگرگونی در پایانبندی داستانهای «حضور» و «پلکان» از ابوتراب خسروی و «مرا بفرستید به تونل» اثر بیژن نجدی است. تبیین میزان توانمندی و موفقیت داستانپردازان معاصر ایرانی و تطبیق داستانِ آنها بر اساس نظریههای گوناگون ضرورت این بررسی را ایجاب کرده است. شایان ذکر است که این پژوهش به روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا، طرح مکانیسم دگرگونی روایی، در سه داستان کوتاه نامبرده انجام گرفته است. بررسی داستانها نشان میدهد که در این آثار هر دو نویسنده با این شیوة نگارش نهتنها در پی پیرنگ کاملی نیستند، بلکه با ساختاری چندلایه و استعاری سعی دارند نشان دهند که از یک داستان نمیتوان به یک معنا و پیام واحد بیچونوچرا دست یافت و برای رسیدن از موقعیت ابتدایی به موقعیت پایانیْ فقط گذشت زمان کافی نیست، بلکه برای ساخت داستان دستِکم، وجود یک اقدام برای دگرگونی دادههای اولیه در طول فرایند داستان الزامی است.https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_1738_4e1f8e67ad4458825a8a978d7b58c62c.pdf