پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
7
3
2018
02
20
مضامین زیست محیطی در اشعار گیلکی بر اساس رویکرد نقد بومگرا
43
69
FA
معصومه
کیانپور
دانشآموختهی کارشناسی ارشد ایران شناسی از دانشگاه گیلان
el.kianpour@gmail.com
مریم سادات
فیّاضی
استادیار زبان شناسی گروه ربان و ادبیات پژوهشکدهی گیلان شناسی دانشگاه گیلان
msfayyazi@guilan.ac.ir
شعر بدون تصویرگری از اجزای طبیعت، مجموعه­ای بی­جان و بی­اثر است. در اشعار گیلکی مضامینی نظیر: قدرت و نقش طبیعت، رابطه­ی انسان با محیط زیست خود، فراورده­ها و تولیدات طبیعی، اخلاق زیست محیطی و مانند آن امکان وقوع می­یابند. پژوهش حاضر، با هدف مطالعهی اشعار گیلکی شاعران گیلکیسرای امروز، به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که «درون مایه و مضمون اصلی اشعار گیلکی زیست­محیطی شاعران گیلکی­سرا بر اساس نحوه­ی نگرش­شان به طبیعت در راستای رابطه­ی ادبیات و محیط زیست چیست؟»، از این­رو، این نوشتار بر آن است تا با بررسی اشعار گیلکی زیست­بومی، به چگونگی استفاده از عناصر و تصاویر طبیعی در راستای تجلّی رابطه­ی انسان و طبیعت بپردازد. پیکره­ی دادههای پژوهش حاضر به روش کتابخانهای از میان اشعار گیلکیِ دو دهه­ی اخیر گردآوری شده و سپس در ارتباط با موضوع مورد بحث، بر اساس نقد بوم­گرا به توصیف و تحلیل درآمده است. نگارندگان در این نوشتار نشان میدهند که درون مایه­ی اصلی این اشعار زیست محیطی، مبتنی بر توصیف طبیعت و عناصر آن و تأثیرش بر کار و زندگی مردم، دغدغه­ها­ی حفظ محیط زیست طبیعی و شهری و مبارزه با آلودگی، صید و شکار ناآگاهانه و بی رویه است.
محیط زیست,نقد بوم گرا,شعر گیلکی,طبیعت,گیلان
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3012.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3012_9b9d0f68e33449abe83b59c81503ea1d.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
7
3
2018
02
20
تقابل و تعامل «خود» و «دیگری» در رُمان «مادرم دو بارگریست» از ابراهیم یونسی
71
92
FA
عبدالله
لطیف پور
دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران
latifpor@gmail.com
علی
دهقان
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران
a-dehghan@iaut.ac.ir
حمیدرضا
فرضی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران
farzi@iaut.ac.ir
تقابل مطلق میان «خودی» و «دیگری» از ویژگی­های جهان­بینی سنتی است و تعامل و گفتگو، مفاهیمی مدرن­اند. متون ادبی کلاسیک بستر تقابل «دوگانه­»­هاست. اما رمان به معنای واقعی کلمه، محصول تعامل است. رمان­های ابراهیم یونسی به سبب رئالیستی بودن، رسمیّت وجود وحقوق «دیگری»­ها را مورد توجه قرار داده است. او در رمان «مادرم دو بار گریست» زندگی جوانی کُرد را توصیف می­کند که از دیار «خود» آواره می­گردد. نویسنده برخورد شخصیّت او را در پیوند با «دیگری» به صورت ویژهای بازنمایی می­کند. درک «دیگری» از منظر یک تبعیدی به مثابة یک «خود» مستقل و نیز «تقابل و تعامل» او با آن دیگری، مسأله اساسی رمان و همچنین مقالة حاضر است. در این پژوهش چگونگی رفتار شخصیّت­های رمان با هویّت­های مختلف و با تکیه بر نظریة «دیگربودگی باختین» در دو طیف «خودی» و «دیگری» از حیث تقابلی و تعاملی بودن بررسی شده است. نتیجة بررسی نشان می­دهد کنش ارتباطی «خود» با دیگری به مثابة «عرب» و «حکومت پهلوی» در این رمان تقابلی و غیرگفتگویی است. اما «خودی»­های دیگر با وجود نداشتن شناخت کافی از «دیگری»، توانسته­اند به سبب همزیستی ناخواسته و دست­یابی به شناختی نسبی از «دیگری»، با یکدیگر کنش ارتباطی غیرتقابلی و مبتنی بر گفتگو و تعامل داشته باشند.
یونسی,گفتگو,باختین,خود,دیگری
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3013.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3013_4c7a418c6cf5ea061cf69f27a3137aa2.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
7
3
2018
02
20
تحلیل وضعیت داستانگزاری ودرونمایههای آن درسفرنامههای خارجی عصرقاجار
1
18
FA
محمدعلی
شکاریان
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان
ali.shekarian@gmail.com
طاهره
صادقی تحصیلی
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان
sadeghi.tahsili@yahoo.com
علی
نوری
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان.
nooria67@yahoo.com
محمدرضا
حسنی جلیلیان
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان
hasanijalilian@yahoo.com
عصرقاجار یکی از دوره­های طلایی سفرنامه­نویسی دربارۀ ایران است. سفرنامه­نویسان این دوره که اغلب از کشورهای اروپایی بوده­اند، اطلاعات ارزشمندی در خصوص فرهنگ، تاریخ ادبیات و دیگر موضوعات ادبی،کتابخانه­ها و مراکزعلمی و هنری آن دوره، ارائه کرده­اند. یکی از مباحث مورد توجه آنان تبیین وضعیت داستانگزاری در ایران عصر قاجار است. نویسندگان غیر ایرانی سفرنامه­ها، به دقت نظر و بی­طرفی و شرح دقیق وقایع مشهورند، مسأله این است که سیمای داستانگزاری عصر قاجار در آثار آنان چگونه تجلی یافته است؟ به این منظور برخی از مشهورترین این سفرنامه­ها بررسی و تحلیل شد. دستاوردهای تحقیق نشان می­دهد که آنان در این سفرنامهها، از اصناف و طبقات راویان، روشهای نقل و روایت داستان، درونمایه­ها و کارکرد داستان­ها نیز سخن گفتهاند. درون­مایۀ داستان­ها بیشتر موضوعات متنوع حماسی(ملی و مذهبی)، عاشقانه، اساطیری و نیز اخلاق و طنز و فکاهی است. مکان داستانگزاری منحصر به قهوه­خانه نیست؛ بلکه در دربار، شهرهای کوچک و بزرگ، روستاها و حتی در بین ایلات و طوایف اجرا می­شده است. داستانگزاران از سه شیوه برای نقل و روایت داستان (داستانگزاری) استفاده می­کرده­اند: نمایش خنیاگرانه، پرده خوانی و افسانه­گویی عام پسندانه.
داستانگزاری,دوره قاجار,سفرنامههای خارجی
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3014.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3014_84013629c6099a3dbd9c0e50061432d9.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
7
3
2018
02
20
قابلیت دراماتیک شعر کتیبه اخوان ثالث
19
41
FA
فرزانه سادات
علوی زاده
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بجنورد
f.alavizadeh@gmail.com
امید
وحدانی فر
0000-0002-6981-6548
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بجنورد
o.vahdanifar@gmail.com
در تحقیق حاضر با مداقه در کیفیّت آثار نمایشی و ویژگی­های آن­ها و رابطة ادبیّات با اصطلاحات و مفاهیم هنر نمایشی، شعر کتیبة اخوان­ثالث از منظر قابلیّت­های اجرایی آن بررسی می­شود. هدف اصلی، بررسی الگوی روایی شعر، برش­های نمایشی، دستورات صحنه، شخصیّت­ها، گفت­و­گوها و فضاسازی­های تئاتری است. هم­چنین ساختار زبانی کتیبه در رابطه با فضای تصویری شعر به منظور بازنمایی تصویری عینی از جامعة زمان و شریک شدن خواننده در این تجربه بررسی شده است. پاسخ­گویی به سوالات تحقیق با روش اسنادی و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوای متن صورت گرفته است. نتیجه پژوهش نشان می­دهد که کتیبه به دلیل قابلیت­های اجرایی آن، نه ارائة جریان خطی از قراردادهای داستانی بلکه نمایش مجموعه­ای از ارتباطات و تقابل­ها است. اخوان در ترکیبی از روایت، کنش و گفت­وگو در کلیتی منسجم، خواننده را قادر می­سازد تا آن­چه را که می­خواهد از واقعیت زمانة خود بازگو کند، به شیوة عینی­تری ­ببیند وتجربه­ ­کند.
نمایش,ادبیات معاصر,شعر کتیبه,اخوان ثالث
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3015.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3015_38c4656c0d2b252506bf93bca0810c56.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
7
3
2018
02
20
نشانههای سبک زنانه در ادبیات داستانی معاصر
93
124
FA
خوشقدم
یونسی
دانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی دانشگاه شهیدمدنی آذربایجان
mahoor.younesi555@gmail.com
رحمان
مشتاق مهر
0000-0001-5097-651X
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان
r.moshtaghmehr@gmail.com
ناصر
علیزاده
0000-0002-0486-4610
مدیرگروه رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهیدمدنی آذربایجان
nasser.alizadeh@gmail.com
توجه به تفاوتهای زبانی زنان و مردان، از اواخر دهۀ 60 میلادی، در کشورهای غربی ودر نتیجهْ یافتههای پژوهشگران جامعهشناسی زبان و فعالیتهای آزادیخواهانۀ فمنیست-هاصورت گرفت. بسیاری از پژوهشگران و صاحب نظران، بر این باورند که زنان بهخاطر خلقوخو و روحیات متفاوت، دیدگاههای متفاوتی نسبت به جهان دارند؛ از این رو معتقدند که کاربردهای زبانی و شیوه نویسنگی آنان متفاوت است. در این پژوهش، به روش آماری توصیفی-تحلیلی و برپایۀ دیدگاههای برخی پژوهشگران، از جمله دیدگاه «سارا میلز» در کتاب سبکشناسی فمنیستی و نظریات پژوهشگران زبانشناسی اجتماعی، برای کشف نشانههای سبک زنانه در نویسندگی، هشت رمان شامل چهار رمان زن نوشت و چهار رمان مردنوشت در لایۀ زبانی مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که از شاخصهای کاوش شده در حوزۀ زبانی، رمانهای زنان در هیچکدام از این شاخصها، از نظر بسامد یکسان نیستند وگاهی این ویژگیها در رمانهای نویسندگان مرد برجستهتر از رمانهای نویسندگان زن است. بنابر نتایج حاصل از این پژوهش نشانههای سک زنانه در لایۀزبانی (واژگانی و نحوی) قابل اثبات نیست وبهتر است این نشانه ها در شیوه های روایت از جمله زاویه دید،شخصیت پردازی ، لحن،صحنه و...جست وجو شود.
جنسیت و زبان,رمان,سبک زنانه
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3079.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3079_1496b2164fe4f0ddb4c7f90582bc2662.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
7
3
2018
02
20
نمودهای مفهوم «دیگری» در اشعار فروغ فرخزاد
125
149
FA
فرزاد
بالو
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران،
f.baloo@umz.ac.ir
ُسیده مائده
واقعه دشتی
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
maedeh.dashty@yahoo.com
بازشناسی من و جهان، از طریق دیگری، یکی از مفاهیم بنیادین گفتمان تقابلی غرب را شکل می­دهد، چرا که خودی فرضیه­ی خویشتن­شناسی آدمی است و عینیت بخشیدن به آن­چه در درون خودی وجود دارد، با حضور دیگری تبلور می­یابد. از این روست که سپهر اندیشگی ”دیگری“در حوزه­های ­جامعه­شناسی­، ادبیات، و فلسفه بسط یافته است. در این پژوهش، ابتدا سیر فکری و تاریخی مفهوم دگربودگی از نظر اندیشه­ورانی چون هوسرل، هایدگر، لویناس، باختین، و کریستوا ارائه می­شود. سپس، با روش تحلیل و توصیف محتوا، رهیافت­های دگرانگاری در اشعار فرخ­زاد بازنمایی می­گردد تا روند دیگرآیینی در اشعارش نشان داده شود. در این راستا، مرزهای دیگری و من، براساس کنش­های آن­ها، طبقه­بندی می­شوند که از جمله­ی آن­ها می­توان به ”معشوق به­مثابه­ی دیگری“، ”زن به­مثابه­ی دیگری“، ”دیگری آرمانی“، و... اشاره کرد. در نتیجه­ی این بررسی آشکار می­شود که شاعر با استفاده از ­حضور و غیاب خود و دیگری، فرضیه­های مرتبط با ­دیگری جنسیتی را در اشعارش نمایان می­سازد. او با استفاده از ادبیات زنانه­ می­کوشد بر جامعه و فرهنگ مردسالارانه بشورد. آن­چه در تحلیل شعر فروغ، با پیش فرض غیریت/دیگری قابل تامل به­نظر می­رسد، این است که دیگری هنگامی به حاشیه رانده می­شود که شاعر از شگرد حدیث نفس یا خودسرایی استفاده می­کند.
خود,دیگری,غیاب,حضور,فروغ فرخزاد
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3080.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3080_a42c8d821f786fed4542ac1966d5883a.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
7
3
2018
02
20
ضرورت تبیین تعامل کارگزاران درونمتنی در خوانش شعر روایی معاصر (مطالعۀ موردی: شعرِ «دلم برای باغچه میسوزد» اثر فروغ فرخزاد)
127
152
FA
پارسا
یعقوبی جنبه سرایی
0000-0001-6017-924x
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان
p.yaghoobi@uok.ac.ir
بسیاری از اشعار معاصر فارسی در قالب روایت داستانی و به صورت کلیتی وحدت یافته- دارای فرم منسجم- شکل گرفته است. در این اشعار، از یک سو کشف، تبیین یا به قول برساختگرایان ساختن معنا در گرو درک فرم است؛ از سویی دیگر بنا به جنبۀ روایی متن، درک صحیح فرمِ این اشعار مستلزم فهم تعامل روایی کارگزاران درونمتنی است و کم توجهی به آن مانع از درک مناسب دلالتهای معرفتی- زیباییشناختی متنهای اخیر است. با این وصف ارایة الگوها و شیوههای مدرن ِخوانش، از ضرورتهای فهم و قرائت شعر روایی معاصر است. برای درک بهتر این ادعا یکی از «شعر-روایتهای» فروغ فرخزاد با عنوان «دلم برای باغچه میسوزد» از منظر تعامل راوی و خوانندۀ پنهان و با تکیه بر برخی از مفاهیم الگوهای خوانش ولفگانگ آیزر، امبرتو اکو و ونسان ژوو بازخوانی شده است. نتیجه نشان میدهد که راوی داستان درصدد بازنمایی اضطراب خانوادهای است که افراد آن در وضعیت آستانهای«سنتی-مدرن» بسر میبرند، همسو با بازنمایی راوی، سفیدیها و فضاهای خالی متن به مثابۀ موضع خوانندۀ پنهان، حاوی دلالتها و تداعیهایست که ضمن نشان دادن وضعیت آستانهای افراد خانواده، تناقض «معرفتی-هویتی» هر یک از آنها را در مقام علّت درونی و تداوم آن در محیط اجتماعی را به مثابۀ علّت بیرونیِ اضطراب افشاء میکند. این افشاگری که به منزلۀ تکمیل بازنمایی راویست، در قالب سطوحی از الگوهای خوانش همچون قواعد هم مرجعیتی، ساماندهی بر اساس تضاد، آرایههای فاصله سازِ بصری- مکانمند، بینامتنیتهای آشکار و غیره آمده است.
شعر روایی معاصر,خوانش شعر,کارگزاران درون متنی,خوانندۀ پنهان,فروغ فرخزاد
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3283.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3283_4cae4f3afa09e0cd02d28fec718d053d.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
7
3
2018
02
20
سیر تحول شنودپذیری و اعتبار راوی در داستانهای کوتاه سیمین دانشور
153
175
FA
هاشم
صادقی
استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه نیشابور
sadeghi.hashem62@gmail.com
علی
رحمانی قناویزباف
دانشآموختهی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه نیشابور
alirahmanigh@gmail.com
این مقاله با بهره جُستن از نظریات روایتشناسی ساختارگرا به بررسی راویان مجموعه داستانهای سیمین دانشور از حیث دو ویژگی شنودپذیری و اعتبار میپردازد. نتایج نشان میدهد که پس ازتجربهی حضور مداخلهگرانهی راوی در <em>آتش خاموش</em> (1327)، دانشور در <em>شهری چون بهشت </em>(1340) تلاش دارد تا با محدود کردنِ دایرهی روایت به نظرگاهِ یک شخصیت محوری، تا حدّ ممکن از اظهارنظرهای صریح راوی پرهیز کند. در <em>به کی سلام کنم؟ </em>(1359) دیدگاههای نویسنده عمدتاً از طریق اظهارنظرهای غیرمستقیم و آیرونیک راوی، موضعگیری تلویحی وی نسبت به راوی همداستانِ نامعتبر، و گاه از طریق شخصیتهای ثانویهی معتبر انعکاس مییابند. در آخرین اثر دانشور - <em>انتخاب</em> (1386)- با ظهورِ گرایشهای پسامدرنیستی، مداخلهگریهای مستقیم راوی مجدداً افزایش مییابند؛ ولی اینبار این بار هدف از آنها عمدتاً افشای برساختگی اثر و در هم شکستن پیشفرضهای رئالیستی نسبت به واقعیت داستانی است.
سیمین دانشور,راوی مداخلهگر,شنودپذیری راوی,راوی نامعتبر,راوی آیرونیک
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3355.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_3355_9c651cdcec37f10f72124f434adbfbe9.pdf