پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
5
4
2016
02
20
جهانبینی اسطورهای؛ اسطورهزدایی و اسطورهزایی در داستانهای بیژن نجدی
1
24
FA
نگین
بینظیر
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گیلان
neginbinazir@yahoo.com
محمدعلی
خزانهدارلو
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گیلان
khazaneh37@gmail.com
در نگاه اول، جهان اسطوره، جهان علم و جهان سیاست هستی­های موازی هستند، که با تغییر ذائقه زیباشناختی بشر و نیاز­های او اولویت و اعتبارشان متغیر می­شود، اما به­دلیل جهانشمول بودن تجربه­های اسطوره­ای و نقش ارتباطی و رسانگی آن در اتصال انسان به تمامیت کیهان­شناختی، جهان اسطوره، هماره مطلوب گم­شده بشر و رابط او با جهان راز­آلود و امر مقدس بوده و هست. افراط تفکر مدرن در اسطوره­زدایی، بشر را به بازگشت به اسطورهای کهن چه در قالب بازتولید و باز­خوانی بینش و کاراکتر اسطوره­ای و چه در قالب خلق و آفرینش اسطورهای جدید کشاند. <br />جستار حاضر با توجه به سریان و جریان اسطوره در ادبیات معاصر به کند­و­کاو و باز­نگری جهان­بینی اسطوره­ای در داستان­های بیژن نجدی و تبیین سازوکار­های اسطوره­زایی و اسطوره­زدایی در آنها می­پردازد. بازخوانی و بازآفرینی اسطوره­ها در داستان­های نجدی چندلایه و درهم­تنیده است و تکرار صرف اسطوره­های باستان نیست. او زایش اسطوره­ها را در بستر­های تقابلی، در تقابل با اسطوره­های جهان مدرن (اسطوره علم و سیاست) معنادار می­سازد و با اسطوره­زدایی از دوره مدرنیته، و با تکیه بر مانایی، جاودانگی و تأثیرگذاری اسطوره­های کهن، کاراکترهای داستانش را از حصار جهان کرانمند می–گذراند و به جهان بی­کران پیوند می­زند.
اسطورهزدایی,اسطورهزایی,داستان کوتاه,بیژن نجدی
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2288.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2288_cb305e9401811b9d15e049d2ac6d067b.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
5
4
2016
02
20
هستیشناسی پسامدرن در داستان «من دانای کل هستم» براساس نظریۀ برایان مکهیل
25
42
FA
محمدحسن
حسن زاده نیری
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
mhhniri@yahoo.com
آزاده
اسلامی
دانشجوی دکتری ادبیات عرفانی دانشگاه بینالمللی امام خمینیِ قزوین
eslami2534@gmail.com
در این نوشتار، داستانِ کوتاه «من دانای کل هستم»، از مصطفی مستور بر مبنای نظریۀ مک­هیل، بررسی می­شود. داستان مذکور، ویژگی­هایی پست­مدرن و ظرفیت تحلیل بر اساس این نظریه را دارد. مک­هیل، پست­مدرنیسم، را ادامۀ مدرنیسم می­داند. او از سه عنصر «امر غالب»، «معرفت­شناسی» و «هستی­شناسی» استفاده می­کند. به اعتقاد او امر غالب در داستان مدرن، معرفت­شناسی و در داستان پست­مدرن، هستی­شناسی است. این نوشتار نشان می­دهد؛ داستانِ کوتاه «من دانای کل هستم»، بیشتر به نشان دادن جهان­های ممکن در داستان می­پردازد و مطابق نظریۀ مک­هیل، در بُعد هستی­شناختی برجسته­تر است. اگرچه، جنبۀ معرفت­شناختی آن نیز قابل تأمل است. بنابراین، بر اساس این نظریه، می­توان «من دانای کل هستم» را داستانی پست­مدرن تلقی کرد. همچنین نشان داده شده­است، که میان جهان­های تودرتوِی «واقعیت» و «خیال»، تعامل وجود دارد. در داستان مذکور مطابق نظریه مک­هیل، واقعیت، از خیال تأثیر می­پذیرد و تبعیت می­کند. مستور در داستان خود از شگردهایی چون؛ «حضور نویسنده در متن»، «دانای کل نبودن راوی»، «فرم دایره­ای»، «عدم قطعیت در مسئلۀ شناخت»، «جهان­های تو در تو و امکان تعامل میان آنها»، «از بین بردن مرز میان واقعیت و خیال»، استفاده کرده است. برخی از این ویژگی­ها خاصّ داستان پست­مدرن هستند. روش انجام پژوهش توصیفی – تحلیلی است.
هستیشناسی,معرفتشناسی,امر غالب,مکهیل,من دانای کل هستم
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2289.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2289_ec1d9fe8a887b00d8b3963fd3636d02a.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
5
4
2016
02
20
حوزۀ تجربیات شاعرانۀ اخوان ثالث و نقد و بررسی زیباشناختی آن
43
60
FA
مهدی
دهرامی
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه جیرفت
dehrami3@gmail.com
هدف این مقاله بررسی حوزۀ تجربیات شاعرانۀ اخوان ثالث و نقد و بررسی زیباشناختی آن است که با روش توصیفی-تحلیلی در دو حوزۀ تجربه و کارکردهای هنری آن، به این موضوع پرداخته است. حوزۀ تجربیات او به دو دستۀ تجربههای حسی و درونی تقسیم میشود. تجربیات حسی وی برخورد شاعر با پدیدهها و عناصر طبیعت است که محرک عاطفۀ او شده است. تجربیات درونی اخوان نیز بیانگر تشویشها و دگرگونیهای درونی اوست که بیشتر آنها جنبهای غنایی دارد. ثبت تجربیات واحد و گسترش آن در سراسر شعر یکی از عوامل شکلگیری فرم ذهنی و ایجاد روایت در اشعار او محسوب میشود. اخوان با ایجاد دخل و تصرفاتی که در تجربیات خود بهوجود آورده، آن را به طبیعت عامه نزدیک ساخته و محملی برای حمل اندیشههای خود قرار داده است. وی از طریق تلفیق اندیشه و عاطفه با تجربه و ساخت نماد از تجربیات خود، موجب تعالی هنری آنها شده است.
تجربۀ شعری,اخوان ثالث,اصالت تجربه,عاطفه,فرم درونی
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2290.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2290_f1dc405c65f2e15014a8c7f9165efbea.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
5
4
2016
02
20
رفتارشناسی شخصیتهای داستانکهای عدل و دزد قالپاق نوشتۀ صادق چوبک بر اساس نظریات روانشناسی اجتماعی
61
80
FA
قاسم
صحرائی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه لرستان
sahrai.g@lu.ac.ir
احمد
کنجوری
دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان
ahmad1360514@gmail.com
صادق چوبک (1377-1295 ه.ش.) از داستاننویسان نامآشنای معاصر است. در داستانهای چوبک میتوان چهرۀ جامعۀ ایران زمان نویسنده را به وضوح دید. در این مقاله، به روش تحلیل و توصیف متن و با بهرهگیری از مطالعات بینارشتهای (روانشناسی، جامعهشناسی و ادبیات) به رفتارشناسی شخصیتها در دو داستانک «عدل» و «دزد قالپاق» از صادق چوبک پرداختهایم. برای این کار، تأثیر حضور دیگران در رفتار فرد را -که یکی از اساسیترین موضوعات روانشناسی اجتماعی است- در دو اثر یاد شده بررسی کردهایم و با ارائۀ نظریههای مختلف، ضمن روانشناسی شخصیتها، به ریشهیابی برخی رفتارهای اجتماعیِ آنان پرداختهایم و بدین گونه زوایایی از هنرآفرینی چوبک را در ترسیم اوضاع اجتماعی و فرهنگی دهههای 20 و 40 به نمایش گذاشتهایم. مقالۀ حاضر میتواند سرآغازی بر بررسی دیگر داستانهای چوبک از نگاه روانشناسی اجتماعی باشد؛ نیز در نقد و بررسی آثار دیگر نویسندگان با رویکرد روانشناسی اجتماعی راهگشاست. یافتهها نشان میدهد که از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، نظریههای «پخش شدن مسؤولیت»، «بیتوجهی جمعی»، «همرنگی ماشینی» و «ناکامی-پرخاشجویی» با داستانکهای عدل و دزد قالپاق همسازی و همنوایی دارند.
روانشناسی اجتماعی,صادق چوبک,داستانک,عدل,دزد قالپاق
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2291.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2291_0b5f1d1f1cc7bcb8a74df7c493bb3e5e.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
5
4
2016
02
20
جلوههای آیرونی نمایشی در شعر احمد شاملو
81
99
FA
علی
ضیاءالدّینی دشتخاکی
عضو پزوهشکدۀ فرهنگ اسلام و ایران، دانشگاه شهید باهنر کرمان
aliziairan@yahoo.com
ابوالقاسم
رادفر
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
gbradfar@yahoo.com
با وجود اینکه آیرونی در ادبیّات منظوم ایران، نمونه­های فراوانی دارد؛ در حوزۀ نقد به آن توجّه کمتری شده­است. این صنعت ادبی، در دو شکل آیرونی لفظی و آیرونی نمایشی قابل بررسی است. آیرونی در شعر احمد شاملو، نه به عنوان یک تشخّص سبکی، بلکه به عنوان بخشی از موارد زیباشناختی شعر قابل توجّه است. پنهان­کاری­های راوی در برخی اشعار روایی شاملو، منشأ پیدایش آیرونی نمایشی در شعر اوست. این رویکرد، باعث ایجاد نوعی فاصله میان آگاهی نویسنده یا راوی اشعار، با خواننده می­شود؛ که با تعاریف موجود از آیرونی نمایشی تطابق دارد. در این جستار برآنیم تا با پرداختن به انواع آیرونی نمایشی ( ناگهانی و غیر ناگهانی ) ، در اشعار شاملو، برخی از زوایای پنهان آثار او را واکاوی نموده و ضمن تبیین مفهوم آیرونی در شعر و بیان تمایز میان این صنعت ادبی با ایهام و کنایه و دیگر گونه­های بیان دو پهلو، به نوعی مرزبندی میان آیرونی و سایر صنایع ادبی دست یابیم.
آیرونی,آیرونی نمایشی,احمد شاملو,شعر معاصر
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2292.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2292_53f2f97ec7adae759eba45b9b4a0b6be.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ادبیات پارسی معاصر
2383-0549
2383-0557
5
4
2016
02
20
بررسی ویژگیهای کلام ترانۀ سنتگرا و ترانۀ نوین فارسی از تأسیس رادیو (1319) تا 1357
101
128
FA
فرشته
محمدیان عمران
دانش آموخته کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران
fereshteomran@ut.ac.ir
محمدرضا
ترکی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
mtorki@ut.ac.ir
در میان جریان­های گوناگون ترانه­سرایی فارسی در فاصلۀ تأسیس رادیو (1319) تا 1357، دو جریان <strong>ترانۀ سنت­گرا</strong> و <strong>ترانۀ نوین</strong> بیش از سایر جریان­ها به کلام ترانه اهمیت داده­اند. از این رو، محور اصلی این پژوهش بررسی تطوّر کلام ترانۀ فارسی از طریق تحلیل ترانه­های ده ترانه­سرای شاخص این دو جریان است. نتیجۀ پژوهش نشان می­دهد که ترانه­های سنت­گرای رادیویی، به ویژه ترانه­های<strong> گلها</strong> به دلیل وجود ضوابط خاص حاکم بر رادیو، تا مدت­ها بر شیوه و اسلوبی واحد سروده شده و به نوعی ادامه­دهندۀ سنت­های شعر فارسی در قالب ترانه­اند؛ این در حالی است که ترانه­های نوین با تأثیرپذیری از شعر معاصر فارسی و تحولات سیاسی- اجتماعی زمان خود به مرور تغییرات سبکی مهمی را در ترانه ایجاد کرده­اند.
ترانه,کلام,ترانۀ سنتگرا,ترانۀ نوین,رادیو
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2293.html
https://contemporarylit.ihcs.ac.ir/article_2293_bed67c27ee33a38aa7ece6c9f5e34548.pdf