پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Order or Dominance: An Inquiry into Police Representation in Fictionنظم یا سلطه: نگاهی به بازنمایی پلیس در ادبیات داستانی125614410.30465/copl.2021.6144FAمحمود آرخیدانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگانفرامرز خجستهدانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگانعاطفه جمالیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگان.Journal Article20210308The police institution is one of the topics that has found its way into contemporary Persian fiction and has been represented in the works of Iranian novelists.Carefully in these fictional works, it can be seen that the police institution had different representations in the works of authors attributed to different intellectual / literary currents, and the image of the police in the works of these intellectual currents is a different image.In this paper,To investigate this issue, three works of fiction that symbolize three different currents of thought in the contemporary history of Iran have been selected and studied and comparatively analyzed.These works include the novel "Terrible Tehran" by Morteza Mushfegh Kazemi, the story of "Gileh Mard" by the Bozorg Alavi and the novel "Secrets of My Land" by Reza Barahani. Each of the authors of these works, have different worldviews and look at society and social phenomena differently from the other two authors.It seems that the "element of time" and the difference in the type of "worldview" of these three authors, which is itself influenced by the historical discourse of their time, has caused a difference in the appearance of the police in their works and has led to different representations of the police in the works of these three writers.Findings of this study show that Persian fiction in connection with the social and discourse disciplines of the period, sometimes the police institution in opposition to the people's revolution and advocates of superficial reforms and "system", and sometimes in the form of dominance and class domination and the interests of the owners and the capitalists, and sometimes this institution in its connection with imperialism and the "West," are portrayed as "other."نهاد پلیس یکی از موضوعاتی است که به ادبیات داستانی معاصر فارسی راه یافته و در آثار داستان­نویسان ایرانی بازنمایی شده است. با دقت در این آثار داستانی می­توان دریافت که نهاد پلیس در آثار نویسندگان منتسب به جریان­های فکری/ ادبی مختلف، بازنمایی­های متفاوتی داشته و تصویر پلیس در آثار این جریان­های فکری، تصویری متفاوت است. برای بررسی این موضوع، در این مقاله، سه اثر داستانی که نماد سه جریان فکری متفاوت در تاریخ معاصر ایران هستند انتخاب، و مورد بررسی و تحلیل تطبیقی قرار گرفته­اند. این آثار عبارتند از رمان «تهران مخوف» از مرتضی مشفق­کاظمی، داستان «گیله مرد» از بزرگ علوی و رمان «رازهای سرزمین من» از رضا براهنی. هر کدام از نویسندگان این آثار، به یک جریان فکری در دوره­های مختلف تاریخ معاصر تعلّق دارند و به­گونه­ای متفاوت از دو نویسنده دیگر به اجتماع و پدیده­های اجتماعی می­نگرند. به نظر می­رسد که «عنصر زمان» و تفاوت در نوع «جهان­بینی» این سه نویسنده که خود، متأثر از گفتمان تاریخی عصر آنان است باعث تفاوت سیمای پلیس در آثار آن­ها شده و بازنمایی­های متفاوت پلیس را در آثار این سه نویسنده رقم زده است. یافته­های پژوهش نشان می­دهد که ادبیات داستانی فارسی در پیوندی با نظم­های اجتماعی و گفتمانی دوره­ها، نهاد پلیس را گاه در تقابل با انقلاب مردمی و مدافع اصلاحات سطحی و «نظام»، و گاه آن را در هیأت ساز و برگ­های سلطه و چیرگی طبقاتی و تأمین­کنندۀ منافع مالکان و سرمایه­داران و گاه این نهاد را در پیوند و نسبتش با امپریالیسم و «غرب»، همچون «دیگری» به تصویر کشیده است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219تحلیل تناسب تشبیه با بافت کلام در دو جریان شعری معاصر: تجدّدگرایان محافظهکار، رمانتیسم
(مطالعۀ موردی: اشعار سیمین بهبهانی، بهار، حمید مصدّق و فریدون مشیری)تحلیل تناسب تشبیه با بافت کلام در دو جریان شعری معاصر: تجدّدگرایان محافظهکار، رمانتیسم (مطالعۀ موردی: اشعار سیمین بهبهانی، بهار، حمید مصدّق و فریدون مشیری)3149614510.30465/copl.2021.6145FAمهرناز اسماعیلیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی واحد ایذه، دانشگاه آزاد اسلامی، ایذه، ایرانامیدوار مالملیاستادیار گروه زبان وادبیّات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایذهسید علی سهراب نژاداستادیار زبان و ادبیات فارسی واحد ایذه، دانشگاه آزاد اسلامی، ایذه، ایرانJournal Article20210308تناسب زبان و نگاه در شعر شاعران از رهگذر تصاویر منتزع از اشعار آن­ها قابل ارزیابی است. هر نگاه ویژه­ای در بیان خاصی نمود پیدا می­کند و با بررسی جریان­های مختلف ادب فارسی، می­توان تناسب بیان و نگاه را دریافت. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی سعی شده است تناسب تشبیه با بافت کلام در دو جریان شعری معاصر با تکیه بر سردمداران آن جریان­ها بررسی و تحلیل شود. بهبهانی و بهار به عنوان شاعران تجدّدگرای معاصر و مصدّق و مشیری به عنوان شاعران رمانتیسم معاصر<sup>1</sup>، سهم ویژه­ای در ادب معاصر دارند. نتایج حاکی از آن است که شاعران تجدّد­گرا در کنار تصاویر برخاسته از تشبیه، سعی بیشتری در تناسب سطح کلام با واژگان کهن ادب فارسی داشته­اند و بهار به نسبت، بیشتر از بهبهانی این تناسب را در ارتباط با مشبّه­ها و مشبّه­به­های اشعار خود برقرار کرده و تخییل در اشعار او با زبان گذشته، بیشتر پیوند یافته است. بیشترین وجه گذشته­گرایی اشعار مصدّق در تشبیهات او، مقیّد بودن مشبّه­به­های آن است که هم تتابع صفات و هم اضافه­های مقلوب را شامل می­شود اما در نهایت به دلیل قرینه­های زیاد سطح بیت، مخاطب، تصاویر برخاسته از اشعار او را بیشتر به عنوان یک تصویر امروزی قبول می­کند و تناسب واژگان در سطح ابیات، بیشتر امروزی است نه مربوط به گذشتۀ ادب فارسی. مشیری به دلیل زبان ساده و توجّه ویژه­ای که در انتقال عاطفه و احساس داشته است در تشبیهات خود توجّهی به گذشتۀ ادب فارسی نکرده است و اگر گذشته­گرایی هم در شعر او دیده شود، هنجارگریزی­هایی ساده هستند که تنها در سطح بیت، آن هم بدون گره­خوردگی معناداری با تصاویر بکار رفته­اند.تناسب زبان و نگاه در شعر شاعران از رهگذر تصاویر منتزع از اشعار آن­ها قابل ارزیابی است. هر نگاه ویژه­ای در بیان خاصی نمود پیدا می­کند و با بررسی جریان­های مختلف ادب فارسی، می­توان تناسب بیان و نگاه را دریافت. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی سعی شده است تناسب تشبیه با بافت کلام در دو جریان شعری معاصر با تکیه بر سردمداران آن جریان­ها بررسی و تحلیل شود. بهبهانی و بهار به عنوان شاعران تجدّدگرای معاصر و مصدّق و مشیری به عنوان شاعران رمانتیسم معاصر<sup>1</sup>، سهم ویژه­ای در ادب معاصر دارند. نتایج حاکی از آن است که شاعران تجدّد­گرا در کنار تصاویر برخاسته از تشبیه، سعی بیشتری در تناسب سطح کلام با واژگان کهن ادب فارسی داشته­اند و بهار به نسبت، بیشتر از بهبهانی این تناسب را در ارتباط با مشبّه­ها و مشبّه­به­های اشعار خود برقرار کرده و تخییل در اشعار او با زبان گذشته، بیشتر پیوند یافته است. بیشترین وجه گذشته­گرایی اشعار مصدّق در تشبیهات او، مقیّد بودن مشبّه­به­های آن است که هم تتابع صفات و هم اضافه­های مقلوب را شامل می­شود اما در نهایت به دلیل قرینه­های زیاد سطح بیت، مخاطب، تصاویر برخاسته از اشعار او را بیشتر به عنوان یک تصویر امروزی قبول می­کند و تناسب واژگان در سطح ابیات، بیشتر امروزی است نه مربوط به گذشتۀ ادب فارسی. مشیری به دلیل زبان ساده و توجّه ویژه­ای که در انتقال عاطفه و احساس داشته است در تشبیهات خود توجّهی به گذشتۀ ادب فارسی نکرده است و اگر گذشته­گرایی هم در شعر او دیده شود، هنجارگریزی­هایی ساده هستند که تنها در سطح بیت، آن هم بدون گره­خوردگی معناداری با تصاویر بکار رفته­اند.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Boosting Carmen Valero Garcés (1994) Model through Exploring Contemporary English Translations of Hedayat’s Surrealistic Masterpieceارتقاء الگوی کارمن والرو گارسس (1994) از رهگذر بررسی ترجمههای انگلیسی شاهکار سورئالیستی هدایت5174614610.30465/copl.2021.6146FAمحمود افروزاستادیار مطالعات ترجمه دانشکدۀ زبانهای خارجی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20210308Due to the challenges translators usually encounter while dealing with contemporary literary texts, assessment is considered to be a significant issue in literary studies. The paper aims at criticizing equivalent choice of Costello and Bashiri (translators of Hedayat’s <em>Blind Owl</em>) based on the semantic-lexical level in Garcés’ Model. The model consists of: Definition, Cultural (or functional) equivalence, Adaptation, (Grammatical) Expansion, Grammatical reduction, General versus particular or vice versa, and Ambiguity. Findings revealed the requirement of adding four more items to the model. Moreover, it was found that while Ambiguity had no occurrence in the corpus, Adaptation had the highest frequency. Furthermore, Bashiri never resorted to Deletion, while in Costello’s work two cases of this type were detected. In general, Bashiri’s quality of translation was recognized to be influenced by the translators’ frequent revision of his translation, as well as his access to Costello’s work.به سبب چالش­های فراوان در ترجمه انواع متون، به­ویژه ادبیات داستانی معاصر، نقد کیفی محصول ترجمه، جایگاه ویژه­ای در مطالعات ادبی دارد. هدف از جستار حاضر، کاربستِ الگوی گارسس در سطح معنایی-لغوی برای نقد معادل­گزینی دومترجم انگلیسی (کاستلو و بشیری) <em>بوف­کور</em> است. مدل گارسس شامل تعریف، تعادل فرهنگی یا کاربردی، اقتباس، بسط، قبض دستوری، معادل­یابی عام در برابر خاص یا برعکس، و ابهام است. طبق یافته­های پژوهش، مشخص شد لحاظ نمودنِ چهار مؤلفۀ جدید برای تحلیل داده­ها، کاملاً ضروری است. همچنین، مشخص شد در حالی که شاخصۀ «ابهام» در ترجمه هیچ یک از مترجمان نمود نیافته، مؤلفه «اقتباس» بالاترین بسامد را داشته است. ضمنا شاخصۀ «حذف» در ترجمه بشیری نمود نیافته، در صورتی که در ترجمه کاستلو، دست­کم در دو مورد مهم، حذفیات مشاهده شد. در مجموع، ویرایش­های مکرر بشیری طی سالیان متمادی و دسترسی او به ترجمه کاستلو را می­توان عواملی مهم در کیفیت ترجمۀ وی دانست.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Social semiotic of subject construction in “Hasti” novel of Farhad Hasanzadehنشانهشناسی اجتماعی برساخت سوژه در رمان «هستی» از فرهاد حسنزاده7599614710.30465/copl.2021.6147FAمهناز جوکاریدکتری زبان و ادبیات فارسی (ادبیات غنایی) دانشگاه شیرازسعید حسامپوراستاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیرازJournal Article20210308Novels are the sphere of influence and power of perspectives and discourses that most of which are applied by the author in the context of the novels. For that reason, what emerges from the concept of adolescence in young adults’ novels is not the adolescent reality itself, but only the construction of culture and society of any period; meanwhile what is necessary is the subjects of this novels, adolescent subjects that can be considered as exemplars of adolescence construction from the culture and society of any particular time period.In this study we analyze the construction of subject in relation with power, dominant discourse and resistance in confront of that. For this reason, based on social semiotics, signs in social context (Speech acts, communicational and body) and textual context (linguistics, authenticity and intertextuality) analyzed. Result have shown that, power in this novel is interactional that leads to resistor woman of subject in transition from teenager juvenile to adulthood.رماننویسی عرصۀ اعمال نفوذ و قدرت دیدگاهها و گفتمانهایی است که بیشتر آنها توسط نویسنده در متن اعمال میشوند. بههمین دلیل آنچه در رمانهای نوجوان از مفهوم نوجوانی شکل میگیرد، نه حقیقت نوجوان که تنها برساختهای از آن در دل فرهنگ و اجتماع هر دوره است. آنچه در این میان با توجه به اهمیت مخاطب نوجوان ضرورت دارد، بررسی سوژههای پرداختهشده در این رمانهاست؛ سوژههای نوجوانی که میتوان آنها را نمونههای برساختۀ نوجوانی از دل فرهنگ و جامعۀ هر دورۀ زمانی خاص بهشمار آورد. در این پژوهش نیز به بررسی برساخت سوژه در رابطۀ قدرت و گفتمانهای مسلط و مقاومت در برابر آن پرداخته شده است. برای این منظور، براساس روش نشانهشناسی اجتماعی، نشانهها در بافت اجتماعی (کنشهای گفتاری، ارتباطیرفتاری و بدن) و بافت متنی (نشانههای زبانی، زیباییشناختی)، بهطور جداگانه بررسی شدهاند. نتایج نشان میدهد قدرت در این رمان، کنشی تعاملی است که منجر به شکلگیری سوژۀ زن مقاومتپیشه، در گذر از نوجوانی به جوانی میشودپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Reflection of torture and transformation as a tool of depersonalization and homogenization in the novels of "Rud e Ravi" and "Mortelle"بازتاب تعذیب و تبدیل به مثابه ابزار فردیتزدا و همگونساز در رمانهای "رود راوی" و "میرا"101127614810.30465/copl.2021.6148FAمریم رامین نیااستادیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه گنبدکاووس،گنبدکاووس، ایران0000-0003-1235-1580Journal Article20210308This study has selected the novel "Rud e Ravi" written by Abu Torab Khosravi as a model of traditional totalitarian society and "Mortelle" written by Christopher Frank as a model of totalitarian society in the modern era. The research method is based on the opinions of thinkers who have studied the individual / subject relationship with the system of domination and objectification methods. In explaining the political function of totalitarian systems on individuals, it has used the views of thinkers such as Michel Foucault, Hannah Arendt, Rigel, Haywood, and in classifying body types as objects of power, has been based on the views of Cregan and Le Breton.
The study of the “Rud e Ravi” shows that the process of depersonalization and homogenization in a traditional society takes place through torture and display of it, And in the “Motelle” the totalitarian system in the modern age, along with the torture and persecution that usually takes place in non-public places, transforms the thoughts and transforms them into a general identity. But torture in sectarian-traditional systems has more doctrinal and religious functions and in the totalitarian system of the modern period, it is done for political purposes. <br /> What both novels have in common is the inviolability of principles, the loss of privacy, the confrontation with love as a manifestation of individuality, and in a word, the removal of any manifestation of individualism and the transformation of individuals into object bodies, And what distinguishes the two novels is the degree of objectivity and subjectivity of the individual in the world of novels.این پژوهش رمان "رود راوی" نوشتۀ ابوتراب خسروی را به عنوان الگوی جامعۀ سنتی کلگرا و "میرا" نوشتۀ کریستوفر فرانک را به عنوان الگویی از جامعۀ توتالیتر در عصر مدرن برگزیده است. روش پژوهش مبتنی بر نظرات متفکرانی بوده که روابط فرد/ سوژه با نظام سلطه و شیوههای اُبژهسازی را بررسی کردهاند. در تبیین کارکرد سیاسی نظامهای کلیتگرا بر افراد، بیشتر نظر متفکرانی چون میشل فوکو، هانا آرنت، ریگل، هیوود و در جامعهشناسی و طبقهبندی بدن به مثابۀ ابژۀ قدرت، دیدگاههای کریگان و لوبرتون اساس کار قرار گرفته است. بررسی رمان رود راوی نشان میدهد که فرایند فردیتزدایی و همگونسازی در جامعۀ سنتی با تعذیب و نمایش آن صورت میگیرد و در میرا، نظام تمامیتگرا در کنار شکنجه و تعذیب که عموماً در مکانهای غیرعمومی صورت میگیرد، مغزها را دگرگون و به هویتی همگانی و تکثیریافته اصلاح و تبدیل میکند. با این تقاوت که تعذیب در نظامهای فرقهای- سنتی بیشتر کارکرد اعتقادی و مذهبی دارد و در نظام توتالیتر دورۀ مدرن، با مقاصد سیاسی صورت میگیرد. آنچه در هر دو رمان مشترک است، تخطیناپذیری اصول، از بین رفتن حریم شخصی، مقابله با عشق به مثابۀ جلوهای از فردیت و در یک سخن، زدودن هرگونه مظاهر فردگرایی و تبدیل افراد به بدنهای اُبژه است و آنچه دو رمان را از هم متمایز میکند، میزان ابژهپذیری و سوژهگی فرد در جهان رمانها است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219The Flourishing of Literary Criticism in the Twentiesشکوفایی نقد ادبی در دهۀ بیست129155614910.30465/copl.2021.6149FAمحمد شادرویمنشاستادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی0000-0001-5914-0890محمد محمودی چگنیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمیJournal Article20210308The Flourishing of Literary Criticism in the Twenties<br />With the onset of World War II and the departure of Reza Shah from the country, a relatively open political and social atmosphere was formed in Iran in the 1940s/1320s (A.H(. As the activities of the parties began, literary journals were published with a new approach and the "first Iranian Writers' Congress" was convened. Taken together, these factors provided a good basis for the development of literary criticism. Today, with the passing of time, one can better appreciate the developments of that period, and it is evident that leftist thinking was the dominant element of literary criticism in the twenties, such that the two other streams of literary criticism at that time, namely, academic criticism. And romantic criticism were also affected by it. In addition to the ideological criticism that was characteristic of Ehsan Tabari and also Morteza Keyvan during this decade, the academic criticism based on the scholarly approach of the Orientalists to Persian classical literary texts in this period provided new capacities. A prominent representative of this trend in the twenties was Fatemeh Sayyah. Another stream of criticism, which was relatively a new approach emerging from the controversy of old and new trends, was romantic criticism. A prominent representative of this trend in the twenties was Nima Yushij. In order to understand more about the critical approaches of this decade, the works of its prominent representatives have been reviewed and analyzed; moreover, due to his unquestionable influence, the works of Morteza Keyvan have been mentioned, and it is discussed how such individuals became the proponents of a new literary criticism which had begun in the constitutional period. <br />Twenties; Academic Criticism; Romantic Criticism; Ideological Criticism; Literary Criticismبا شروع جنگ جهانی دوم و خروج رضا­شاه از کشور، در دهۀ بیست فضای نسبتاً باز سیاسی و اجتماعی در ایران شکل گرفت. با شروع فعالیّت­های احزاب، مجلات ادبی با رویکرد تازه­ای منتشر شدند و نخستین کنگرۀ نویسندگان ایران تشکیل شد. مجموع این عوامل در کنار یکدیگر بستری مناسب را برای رشد نقد ادبی فراهم آوردند. امروزه که با گذشت زمان بهتر می­توان تحوّلات آن دوره را ارزیابی کرد به وضوح قابل مشاهده است که تفکر چپ­گرایانه عنصر غالب نقد ادبی در دهۀ بیست است به گونه­ای که دو جریان دیگر نقد ادبی در آن دوره، یعنی نقد دانشگاهی و نقد رمانتیک نیز از آن متأثر می­شوند. علاوه بر نقد ایدئولوژیک که نمایندۀ شاخص آن در این دهه احسان طبری بود و در کنار او باید از مرتضی کیوان نیز نام برد، نقد دانشگاهی نیز که بر پایۀ نگاه علمی مستشرقان به متون کلاسیک ادبیات شکل گرفته بود در این دوره ظرفیت­های تازه­ای را تجربه کرد. نمایندۀ شاخص این جریان در دهۀ بیست فاطمه سیاح بود. جریان دیگر نقد که تا حدی تازه نفس بود و محصولِ جدال هواداران سبک کهنه و نو محسوب می­شد نقد رمانتیک بود. نمایندۀ شاخص این جریان در دهۀ بیست نیمایوشیج بود. برای شناخت بیشتر جریان­های نقد این دهه، آثار نمایندگان شاخص آن بررسی و تحلیل شده است و به دلیل تأثیرگذار بودن مرتضی کیوان به نقدهای او نیز اشاره­ و نشان داده شده است که چگونه این افراد مروّجان نقد ادبی جدیدی در ایران شدند که نخستین تلاش­ها برای شکل­گیری آن از مشروطه آغاز شده بود. روش انجام این پژوهش توصیفی تحلیلی است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219''Single- emory'' & Collections of Single- emories in Persian A Sub- Genre of Persian Life Writing Consists of Memoryتکخــاطره و مجموعه تکخــاطرات فـارسی گونهای از زندگینوشتهای شخصیِ خاطرهمحور157188615010.30465/copl.2021.6150FAمحبوبه شمشیرگرهااستادیار سازمان اسناد و کتابخانه ملی، گروه پژوهش&rlm;های ایران&rlm;شناسی و اسلام&rlm;شناسیJournal Article20210308Life Writing has been a most common historical-literary trend in Persian writings in the contemporary period, for the last 150 years. Persian Life Writing as a general genre iconsists of the different writings. All of them contain a realistic account of the life of Iranians. They are all written in two general methods: writing the memoir (memory- based) and writing the daily (daily- based). So we have many sub- genres as biography, autobiography, travel writing and personal letter. But their number and variety has increased in recent decades. Life Writing of Memory Includes "Single- emory'', "memoir", "autobiography" and "personal history" . the recognition and classification of the first one is the subject of this paper. ''Single- emory" is the only memory that appears in the construction of writing. is the core of all types of memoirs and short cuts of the life, with these characteristics: Show in the moment, compactness, wonder, unity of impact, time and place. ''Single- emory'' Shows a single screen, Unlike the memoirs, autobiographies, and personal histories that display a collection of personal circumstances, statements, behaviors, and observations. They are the result of collecting Single-memoirs, which mostly there are similarities between them in terms of subject, time and subject. Furthermore, they are often provided through the other person/ persons. These collections are divided into several types in terms of various aspects mentioned in this paper. This article has been written in content analysis method by examining hundreds of Persian Life Writings.<strong>چکیده</strong>
زندگینوشتهای فارسی به معنای ژانری کلی مشتمل بر انواع نوشتارهای مشتمل بر روایتی واقعگرایانه از زندگی ایرانیان، با دو شیوۀ کلیِ خاطرهنویسی و یومیهنویسی، در شاخههای فرعیِ زندگینامهنویسی، اتوبیوگرافینویسی، یادداشتنویسی، سفرنامهنویسی، خاطرهنویسی و نامهنگاری، در 150 سال اخیر رایجترین گرایش تاریخی-ادبیِ در نوشتارهای معاصر را شکل داده و طی دهههای اخیر، در تعدد و تنوع، فزونی گرفته است. میتوان نوشتارهای حاصل از شیوۀ خاطرهنویسی را مشتمل بر گونههای «تکخاطره»، «خاطرهنامه»، «اتوبیوگرافی» و «وقایعنامه شخصی» دانست که شناخت و طبقهبندی نوع اول موضوع نوشتارِ پیش رو است. «تکخاطره»، خاطرهای تنها است که در ساخت نوشتار و عمدتاً در قالب تکنگاشت ظهور مییابد. تکخاطره، بُنمایه و هستۀ اصلی همه انواع حاصل از خاطرهنویسی و بُرشی کوتاه از زندگی است که قدرتش در نمایش لحظه، و ویژگیهای آن، فشردگی، شگفتانگیزی، وحدت تأثیر، ایستاییِ زمان و مکان و روایت تکمحور از رخداد بیرونی است. تکخاطره برخلاف خاطرهنامهها، اتوبیوگرافیها و تاریخنامههای شخصی که مجموعهای از احوال، اقوال، رفتارها و مشاهدات فردی را به نمایش میگذارند، به نمایش تکپردهای میمانند. «مجموعه تکخاطرات» متداولترین نوعِ نوشتاریِ برساخته در میان زندگینوشتهای خاطرهمحور فارسی و حاصلِ جمعآمدنِ چندین تکخاطره است که عمدتاً بین آنها شباهتهایی از حیث سوژه، زمان و موضوع وجود دارد و اغلب، به وساطت فرد/افرادی جز راوی فراهم میآید. این مجموعهها از حیث موقعیت روایتی، به انواعِ خویشتنمحور، واقعهمحور و دیگرمحور؛ از حیث نحوۀ شکلگیری به انواعِ اصیل و برساخته؛ از حیث توالی خاطرهها به انواع منظم و نامنظم؛ از حیث تعدد راویان به انواع تکراوی و چندراوی؛ و از حیث موضوع به انواعی متعدد در زندگی، سفر و حرفه طبقهبندی میشوند. این مقاله به روش تحلیل محتوا و در پی مطالعه صدها زندگینوشت فارسی به نگارش درآمده است. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Comparative analysis of the concept of feminine identity in the Marjan Basiri's Bot-e- Doregard and Silvia Plot's the bell jar.«تحلیل تطبیقی مفهوم هویّت زنانه در بت دورهگرد مرجان بصیری و حباب شیشۀ سیلویا پلات»189209615110.30465/copl.2021.6151FAعلی ضیالدینی دشتخاکیعضو پژوهشکدۀ فرهنگ اسلام و ایران، دانشگاه شهید باهنر کرمانناهید فخرشفائیاستادیار گروه آموزش زبان انگلیسی دانشگاه شهید باهنر کرمان0000-0002-8546-9064Journal Article20210308Abstract<br /> The world of literature reflects social changes and the psychological effects consequent upon these changes. The notion of identity is one such effect. Shaped by the society, culture, politics and ideology, identity- as a theme- finds its way into literary works. The present study uses content analysis and text mining to do a library –based research of the theme of feminine identity in Sylvia Plath’s The Bell Jar and Marjan Basiri’s The Itinerant Idol. The major character of each novel is a modern women who lives in a patriarch society and experiences a crisis of identity which results in her depression, madness and final suicide. The results of the study show that the clash of tradition and modernity has caused a crisis in meaning and identity, especially for women. Women are isolated from the mechanism of the society, placed as if in the bell jars of history. This isolation has made women react in different ways and through different social and cultural movements to the injustices which keep recurring in various forms. These worries and concerns are also reflected in the world of fiction. The Itinerant Idol and The Bell Jar reflect such worries: women try to free themselves from the shackles of the identity imposed on them by repressive social orders. The major characters of the two novels try to redefine themselves in search of their identity. <br /> Keywords: Identity; Patriarchy; The Bell Jar; The Itinerant Idol; Sylvia Plat; Marjan Basiri.خیزش افکار اجتماعیِ جدید و تکوین و تکامل آن در جوامع مختلف، به بازتاب دردهایِ اجتماعی و بحرانهای روان – اجتماعی جوامع در دنیای روایت انجامیده است. یکی از مفاهیمی که همراه با توسعهیافتگی جوامع مطرح شده، مفهوم هویّت است. این جُستار با استفاده از روش تحلیل محتوا و سندکاوی و با استفاده از منابع کتابخانهای و با مطالعۀ موردی دو رمان <em>حباب شیشه</em> اثر سیلویا پلات و <em>بت دورهگرد</em> اثر مرجان بصیری را با تبیین و تحلیل رابطۀ ذهنیّت مردسالار و بحران هویّت، بازنمایی الگوی زنِ مدرن و افسردگی، جنون و خودکشیِ زنان مقایسه کرده و به نتایجی دست یافته است: تنازع ذهنیّت تاریخیِ جوامع و افکار مدرنِ اجتماعی، باعث تقابل دوگانۀ معنا در جهان اجتماعی، غلبۀ فردیّت در جامعه و نیز بسطِ بحرانِ هویّت شده است. دنیای زنانه از این موارد بیشتر آسیب دیده است. انزوای زنان و قرارگرفتن آنان در حباب پوشالی و جنسیّت­زدۀ تاریخی در جهانِ امروز، باعث بروز اثرات روان رفتاری و نیز ایجاد نحلههای فکری خاصّی شده است که در جهانِ فرهنگ در حال تکرار، تداوم، حفظ و یا ترویج است. این امر در جهان روایت، به مثابۀ جهان واقع، نیز مشهود است به گونهای که سیرِ روایی در دو رمان <em>بت دورهگرد</em> و <em>حباب شیشه</em> بیانگر تلاش نافرجامِ انسان مدرن برای رهایی از جبر اجتماعی و ذهنیّت قالبی است که زن را در رویکردی جبرگرایانه، دارای سرنوشتی محتوم میداند. تلاش دو شخصیّت اصلی در دو روایت، نوعی کانونگریزی اجتماعی را، به هدف فرار از بحران هویّت القا میکند.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219A research in Travel writing (Study of the reason for the prevalence of travel writing in Qajar Iran, its evolution and decline after the Constitutional Revolution)سیری در سفرنامهنویسی (بررسی چرایی رواج سفرنامهنویسی در ایران دورۀ قاجار، تحول و افول آن پس از انقلاب مشروطه)211241615210.30465/copl.2021.6152FAمونا علی مددیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گنبد کاووسJournal Article20210308Although Naser Khosrow wrote the first Persian travelogue in the fifth century AH, no other travelogue was written in Persian until the 12th century AH except for two travelogues. But from the time of Fath Ali Shah until the end of the Qajar period, the process of travel writing in Iran accelerated and more than thirty travelogues were written in Persian describing Farang and its developments. During the Pahlavi era, instead of describing the West, Iranian intellectuals wrote travelogues describing the countries ruled by the socialist system or traveling to the remote lands of Iran, and on the other hand, the number of Persian travelogues decreased to some extent.Which was gradually marginalized from the scene of contemporary Iranian literature and continued to exist in the form of memoirs. In this article, the author has tried to explain why travel writing is prevalent in a certain historical period, change its approach in other periods and finally marginalize it.<br /> It seems that the function of travelogues during the Qajar period, ie the introduction of the intellectual, social and political system of the West, has led to its prosperity in this period. With the realization of the constitutional political system and some other social developments in the Pahlavi era, as well as the influence of socialist and communist tendencies in this period, the attention of intellectuals instead of the West turned to the countries ruled by the communal system, so to test this system , Traveled to these countries and wrote travelogues describing them. On the other hand, with the formation of the discourse of westernization and return to the self, the attention of the Iranian intellectual community was focused on the remote inner regions of Iran and travelogues were written to describe these regions. In the old days, it gradually declined and continued to live more as a memoir.هرچند سفرنامه­نویسی در ایران، سابقه­ای طولانی دارد، اما تا دورۀ قاجار فقط تعداد انگشت­شماری، سفرنامه­­ به زبان فارسی نگاشته شده است. از دوران فتحعلیشاه تا پایان دورۀ قاجار، روند سفرنامه­نویسی در ایران سرعت گرفت و بیش از سی سفرنامه در وصف فرنگ و پیشرفت­های آن به زبان فارسی نگاشته شد. در دوران پهلوی از سویی روشنفکران ایرانی به جای توصیف غرب، به نوشتن سفرنامه­هایی در وصف کشورهایی که نظام سوسیالیستی بر آنها حاکم بود یا وصف سفر به سرزمین­های دورافتادۀ ایران پرداختند و از سوی دیگر تعداد سفرنامه­های فارسی کاهش یافت تا جایی که اندک اندک از صحنۀ ادبیات معاصر ایران به حاشیه رانده شد و به شکل خاطره­نویسی به حیات خود ادامه داد. در این مقاله تلاش نگارنده بر آن است تا به تبیین چرایی رواج سفرنامه­نویسی در یک دورۀ تاریخی معین، تغییر رویکرد آن در دوره­ای دیگر و در نهایت به حاشیه رانده شدن آن بپردازد. چنین به نظر می­رسد که کارکرد سفرنامه­ها در دوران قاجار، یعنی معرفی نظام فکری، اجتماعی و سیاسی غرب، سبب رونق آن در این دوره شده باشد. با تحقق نظامی سیاسی مشروطه و برخی پیشرفت­های اجتماعی دیگر در دوران پهلوی، همچنین نفوذ گرایش­های سوسیالیستی و کمونیستی در این دوران، توجه روشنفکران به جای غرب، متوجه کشورهایی شد که نظام اشتراکی بر آنها حاکم بود، در نتیجه برای آزمودن این نظام، به این کشورها سفر کردند و سفرنامه­هایی در وصف آنها نگاشتند. از سوی دیگر با شکل­گیری گفتمان غربزدگی و بازگشت به خویشتن، توجه جامعۀ روشنفکری ایران معطوف به نواحی دورافتادۀ داخلی ایران شد و سفرنامه­هایی در توصیف این نواحی نگاشته شد. در نهایت با از تب و تاب افتادن این گفتمان­ها سفرنامه­نویسی به شیوۀ گذشته، اندک اندک از رونق افتاد و بیش­تر به شکل خاطره­نویسی به حیات خود ادامه داد.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219How children are represented in adult narrative literature from the perspective of critical discourse analysisچگونگی بازنمایی کودکان در ادبیات روایی بزرگسالان از دیدگاه گفتمانشناسی انتقادی243272615310.30465/copl.2021.6153FAمحمد هادی فلاحیاستادیار گروه زبانشناسی رایانهای مرکز منطقهای اطلاعرسانی علوم و فنآوری، شیراز، ایراننگار حمزوی زرقانیدانش آموخته گروه زبان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات فارسJournal Article20210308From the perspective of critical discourse analysis, this study examined the ways children are represented in the adult narrative literature. The novels of “Su va shun”,Simin Daneshvar (1348), “Turn off the Lights”, Zoya Pirzad (2001) and “My Bird”, Fariba Vafi (2002), were selected as data for this study. The paradigm used as the concept of representation of social actors by Van Leuven (1996). In order to analyze the data, discursive structures and interpretations were separated and counted as non- discursive structures. Then the frequency and percentage of discursive components and the amount of discord were determined. The results showed that the children were actively, dynamically and explicitly represented. They have become more individualized in these texts, and among the individual components a part of the naming component has been used more to represent them, reflecting the personal and individual identity of the children. Also, children were not subjected to gender discrimination in these works, and there was no significant difference between boys and girls.<strong>چکیده</strong>
این پژوهش از دیدگاه گفتمان­شناسی انتقادی به بررسی شیوه­های بازنمایی کودکان در ادبیات روایی بزرگسالان پرداخته­است. رمان­های سووشون اثر سیمین دانشور(1348)، چراغ­ها را من خاموش می­کنم اثر زویا پیرزاد (1380) و پرندۀ من اثر فریبا وفی (1381)، به عنوان محدودۀ پژوهش، انتخاب شدند. الگوی مورد استفاده، انگارۀ بازنمایی کارگزاران اجتماعی ون­لیوون (1996) بود. به منظور تجزیه­وتحلیل داده­ها، جمله­ها و تعبیرات گفتمان­مدار از جمله­های غیر گفتمان­مدار تفکیک و شمارش شدند. سپس بسامد و درصد مؤلفه­های گفتمان­مدار و میزان رازگونگی تعیین شد. نتایج پژوهش نشان داد که کودکان به صورت فعال و پویا و صریح بازنمایی شده­اند. آنان در این متون بیش­تر تشخص­بخشی شده­اند و از بین مؤلفه­های تشخص­بخشی از مؤلفۀ نام­دهی بیش­تر برای بازنمایی­شان استفاده شده است که این مطلب نشان­گر توجه به هویت شخصی و فردی کودکان است. همچنین کودکان در این آثار مورد تبعیض جنسیتی قرار نگرفته­اند و بازنمایی و پوشیدگی دختران و پسران تفاوت معناداری با هم نداشتند.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219The Contexts and Reasons of Iranian Writers’ Tendencies to Magical Realismزمینههای رویآوریِ نویسندگانِ ایرانی به رئالیسمِ جادویی273294615410.30465/copl.2021.6154FAقدرت قاسمی پوردانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهیدچمران اهواز0000-0001-6989-141Xمنوچهر جوکاردانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهیدچمران اهوازمرضیه شیروانیدانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهیدچمران اهوازJournal Article20210308Magical realism is a narrative that has been spread in Latin America since the second half of the twentieth century, and consequently in the world. In this style of writing, the marvelous affair with the real is so combined that their separation becomes impossible. One of the most debatable issues about magical realism is why the writers of this work move towards magical realistic stories, what are their reasons for writing their stories in the form of magical realism? In what ways are the spheres of magic realism more likely to grow? In this study, along with an overview of the definitions and history of magical realism in the world and Iran we have tried to analyze the tendencies of Iranian writers in this style through descriptive analytical method. The findings of this study show that the space and lifestyle of Iranian writers have made extensive use of the features of magical realism in their works. Factors such as the confrontation between tradition and modernity, cultural context or climatic conditions, politics, myths, representations of climatological culture and novelty are among the most important reasons for authors' tendency to magical realismرئالیسم جادویی (magical realism) شیوۀ روایتی است که از نیمۀ دوم قرن بیستم در آمریکای لاتین و به تبع آن در جهان، گسترش یافت. در این شیوه از نگارش، امر شگفت با امر واقعی چنان با هم درآمیخته می­شود که تفکیک آن­ها از هم غیرممکن می­شود. یکی از مسائل قابل تأمل در باب داستان­های مبتنی بر رئالیسم جادویی، این است که چرا نویسندگان آثاری از این دست، به سمت داستان­های واقعگرای جادویی سوق پیدا می­کنند؛ دلایل و انگیزه­های آن­ها برای نگارش داستان­های خود به شیوۀ رئالیسم جادویی چیست؟ به عبارتی داستان­های رئالیسم جادویی در چه فضاهایی بیشتر زمینۀ رشد و گسترش دارند؟ در این پژوهش، سعی شده است با روش تحلیلیـتوصیفی، زمینه­های گرایش نویسندگان ایرانی به این سبک از نوشتار بررسی و تحلیل شود. یافته­های این پژوهش نشان می­دهد که فضا و شیوۀ زندگی نویسندگان ایرانی مجال گسترده­ای برای حضور ویژگی­های رئالیسم جادویی در آثار آنان داده است. عواملی مانندتقابل سنت و مدرنیته، بافتار فرهنگی یا شرایط اقلیمی، سیاستپردازی، اسطورهپردازی، بازنمایی فرهنگ اقلیمی و نوجویی از مهم­ترین زمینه­های گرایش نویسندگان به رئالیسم جادویی­ بودهاست.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Value of overlong syllable in Persian meters, a descriptive and analytic surveyجایگاه هجای کشیده در وزن شعر فارسی، بررسی تاریخی و تحلیلی295328615510.30465/copl.2021.6155FAمهدی کمالیاستادیار فرهنگستان زبان و ادب فارسیعلی اصغر قهرمانی مقبلدانشیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20210308In Persian language, there are poems which are merely made of long syllable. These poems are of two types: 1- A verse or line which its scansion meter turned to be a string of long syllables because of its Taskin license; whereas its standard meter should be found out through studying other sections of the poem. These scansion meters are free variant of the other meters. Syllabification in these poems is done based on standard meter. If two different verses of this type, each of them being free variant of another meter, have an equal length, so phonetic characteristic, which distinguishes the meter of these two verses, is foot stress. This stress is placed in the latest, long, non-final syllable of foot; and its nature is non-linguistic. 2- Poems which are originally made of only long syllable. The meter of such poems cannot be considered as free variant of another meter; their being rhythmic is resulted from their syllabification based on the length and boundary of words in such a way that the boundary of foot is usually coincident with the boundary of the word; and by an alteration in the length and syllabification of the words, their meter will also change. Phonetic characteristic, which makes it possible for foots to be identified, is the stress on the first syllable of each foot. Stress unifies some syllables together and differentiates them from other syllables as well as converting them to one foot; and meter is determined according to the number of syllables of foot.وزن شعر فارسی کمّی است و درنتیجه بر تقابل میان دو امتداد هجایی (کوتاه/بلند) استوار است؛ اما زبان فارسی سه امتداد هجایی دارد. این امتدادها در دستگاه وزنی زبان باید به دو امتداد تقلیل یابد. در این مقاله کوشیدهایم جایگاه و ارزش امتداد سوم (هجای کشیده) را در وزن شعر فارسی، از مسیر بررسی و نقد آرای عروضیان قدیم و معاصر، تعیین کنیم. عروضیان قدیم انواع هجای کشیده را در میان شعر، متکلفانه و با قائل شدن به اندکی تسامح در رعایت وزن، معادل با توالی یک کمّیت بلند و یک کوتاه توصیف کرده­اند و در پایان شعر، صامت(های) پایانی آن را بهعنوان یک حرف ساکن پذیرفتهاند. معاصران نیز با وجود تنوع در نحوۀ تبیین مسأله، از انکار وجود هجای کشیده در زبان یا حذف آن از توصیف وزن تا پذیرش آن بهعنوان اختیار و گاه با تردید و تناقض و خطا در تبیین آن، با اجماعی نسبی، در تقطیع شعر هر سه ساخت هجای کشیده را در میان شعر معادل توالی یک کمّیت بلند و یک کوتاه گرفته­اند؛ زیرا واقعیت شعر فارسی تنها همین را تأیید میکند؛ اما ارزش آن در پایان وزن، محل اختلاف است. اگر اختیار شعری را «آزادی شاعر برای انتخاب امتدادهای زبان در کار منطبق کردن آنها با کمّیتهای وزن» تعریف کنیم، استفاده از هجای کشیده، چه در میان و چه در پایان شعر، نوعی اختیار است؛ زیرا شاعر آزاد است در میان شعر بهجای توالی یک بلند و یک کوتاه، و در پایان بهجای هجای بلند، هجای کشیده بیاورد.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Review and analysis of the novel Rahesh by Reza Amirkhani, starting from Alain de Botton’s book Status Anxietyبررسی و تحلیل رمان «رهش» با توجه به دیدگاه آلن دوباتن (اضطراب موقعیت)329353615610.30465/copl.2021.6156FAمصطفی گرجیدانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور (نماینده ی تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور )Researcher ID: 2099Journal Article20210308Using fiction and novels, as a permit to live in the new age, try to imagine philosophical, psychological and sociological theories based on the modern world, and experience things that humans (…). Yet, some novels, due to the fact that they treat the author’s illness with sociological and philosophical theories in a certain period of time, illustrate the causes and factors of human suffering and anxiety. Reza Amirkhani is one of the contemporary writers who in all his fiction works (from Ermiah to Rehesh) talks about the abnormal condition of modern man. In his collections of stories, especially Rahesh, anxiety is one of the most important human emotions, and it is represented in a clear and vivid way by its characters (such as Ala’em and Farazandeh). Paying special attention to “Status anxiety” as one of the prominent themes in Amirkhani's latest novel regarding the city and the urban landscape as the foundation of anxiety, placing the reader form this critical perspective. In this article, the author uses the critical-analytical method to analyse “Rahesh” - a popular Iranian novel - based on the principles and framework of "Status Anxiety" in view of Alain de Button, and the human anxieties from the point of view of Paul Tillich. The analysis shows that this novel was formed around the idea of anxiety, which is the condition of contemporary Iranian man, and as De Botton states,it is tolerable and analysable.ادبیات داستانی و رمان با توجه به اقتضائات زندگی در عصر جدید سعی می­کند همپای نظریه­های فلسفی، روان­شناسی و جامعه­شناسی تصویری روشن از دنیای مدرن عرضه و مسائل حاصل تجربه زیستۀ انسانی را با همۀ لوازم و لواحق آن تصویرسازی و تبیین کند. در این میان برخی از رمان­ها به دلیل قرابت نویسندگان با نظریه­های جامعه­شناختی و فلسفی و میدان تولید متن در دوره­ای خاص، نُماینده و تصویرگر علل و عوامل رنج­های بشری و اضطراب­های وجودی و موقعیتی هستند. رضا امیرخانی یکی از این نویسندگان معاصر است که تقریباً در تمام آثار داستانی­اش (از ارمیا تا ره­ش) از وضعیت و موقعیت ناهنجار انسان مدرن سخن می­گوید. او در مجموعه داستان­ها به ویژه «ره­ش» یکی از مهم­ترین عواطف بشری یعنی اضطراب آن­هم نوع خاصی از آن به نام «اضطراب موقعیت» را در چهرۀ شخصیت­هایی همچون علا، فرازنده و... به صورت روشن و پررنگ بازنمایی کرده است. با عنایت به اهمیت مسألۀ «اضطراب موقعیت» به عنوان یکی از مضامین پررنگ آخرین رمان امیرخانی و مسألۀ شهر و شهرسازی به مثابۀ بستر و مجرای این نوع از اضطراب، خوانش و نقد این رمان از این منظر اهمیت دارد. در این مقاله، نویسنده با روش تحلیلی- انتقادی و با توجه به مبانی و چارچوب «اضطراب موقعیت» از دید «آلن دو باتن» و مجموعه اضطراب­های بشری از دید «پل تیلیش»، رمان «ره­ش» را به عنوان یکی از رمان­های پرمخاطب ایرانی تحلیل و نقد می­کند. تحلیل حاضر نشان می­دهد این رمان نمود و نماد کامل اضطرابِ موقعیت انسان ایرانی معاصر است و با توجه به علل و عواملی که «دوباتن» به عنوان علت العلل اضطراب­های بشری یاد می­کند؛ قابل تأمل و تحلیل است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Cognitive stylistic and refusal to discover artistic individuality: Postmodernists also compose poems by conventional metaphorsسبکشناسی شناختی و امتناعِ کشف فردیت هنری: پسانوگرایان هم با استعارههای قراردادی شعر میسرایند355375615710.30465/copl.2021.6157FAسید امیرحسین مرتضاییدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی (گرایش محض) دانشگاه فردوسی مشهدمحمود فتوحی رودمعجنیاستاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20210308The main goals of stylistics are discovering individual aspects, stylistic similarities, and individualities in different works. But can these goals be reached by cognitive stylistic? This research demonstrates by logical argument and poetry examples that cognitive stylistic cannot be used to discover literary distinguished and stylization aspects. In the stylistic domain, this perspective can be used to discover general, periodic, or discourse styles. For this purpose, we showed that discovering individuality and stylistic distinctions are the basis of stylistic studies. Then we define cognitive stylistic as a branch of stylistic. In the next part of the article, it is determined that literary works are accepted generally when they place in general culture cycle which is the birthplace of repetitive cultural metaphors. After that, as a practical proof for the research claim, we analyzed some works of post-Nima mainstream leaders and classical Persian poetry. Results showed that cognitive systems manifested in these poets' works are similar. Finally, we concluded that cognitive stylistic cannot be considered as a reliable research perspective to discover cognitive individuality.اهداف اصلی در سبک­شناسی، کشف وجوه فردیت، شباهت­ها و تمایز­های سبکی در آثار مختلف است؛ اما آیا با سبک­شناسی شناختی هم می­توان به این اهداف دست یافت؟ پژوهش حاضر به دو شیوۀ استدلال منطقی و بررسی شواهد شعری نشان می­دهد که سبک­شناسی شناختی به کار کشف وجوه ممیزه و سبک­ساز ادبی نمی­آید. در قلمروی سبک­شناسی این رویکرد را می­توان برای کشف سبک عمومی، سبک دوره یا گفتمانی رایج به کار گرفت. بدین منظور، نخست با ارائۀ تعاریفی، نشان داده شده است که مبنای مطالعات سبکی، کشف فردیت و تمایز­های سبکی است. سپس به تعریف سبک­شناسی شناختی، به عنوان شاخه­ای از سبک­شناسی پرداخته شده است. در بخش بعدی مقاله، به مدد استدلال مشخص شد که آثار ادبی زمانی به طور عمومی پذیرفته می­شوند که در دایرۀ فرهنگ عمومی، محل پیدایش استعاره­های تکرار­شوندۀ فرهنگی، جای بگیرند. پس از آن برای اثبات عملی مدعای پژوهش، آثاری از شاعران سردمدار جریان­های مختلف شعر پسا­نیمایی و شعر کلاسیک فارسی بررسی شد. نتایج نشان دادند که نظام شناختی نمود یافته در آثار این شاعران از جهات عدیده مشابه یکدیگر است. در نهایت چنین نتیجه گرفته شد که سبک­شناسی شناختی، نمی­تواند حوزۀ پژوهشی قابل اتکا برای کشف فردیت شناختی قلمداد شود.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219The Naturalistic Discourse in Fiction: The Stylistic Study of the Language of Lower Class Characters in the works of Sadeq Chubakگفتمان ناتورالیستی در داستان: بررسی سبکی زبان شخصیتهای فرودست در یک رمان و دو مجموعهداستان از صادق چوبک377400615810.30465/copl.2021.6158FAمهسا معنویدانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشکدۀ زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهرانبهروز محمودی بختیاریدانشیار زبانشناسی دانشکدة هنرهای نمایشی دانشگاه تهرانJournal Article20210308The linguistic analysis of the texts which are written in naturalistic style helps to understand the close association of the characters’ living with the structure and functions of the language by which they are speaking. The most important matter in the speech of naturalistic characters is the opposition of the literate and illiterate characters’ languages. In such a kind of naturalistic context, characters, because of social and financial problems are deprived of having education and schooling, and this is reflected in the oral-based speech of them. Sadeq Chubak, the Iranian contemporary so-called naturalist story-writer, in his works is delicately concerned with the miserable, wretched and full of ignorance life of the men who are incapable of providing the essentials of living. Mohammad Mahmoud, in his Ph.D disseratation provides patterns for naturalistic language; in this paper, after outlining those patterns, with the focus on Sang e Sabour, Antari ke Lutiash Morde bud, and Kheymeh shab-bazi, we will analyze the naturalistic language of the works written by Chubak. The purpose of this paper is to study those constant and repetitive elements of naturalistic language which are playing an essential role in the form and content of Chubak’s novels and stories.مطالعۀ لایههای پنهان و درونی زبان میتواند تصویر شفاف و واقعگرایانهای از جهان شخصیتها، گفتار و کنشهای آنان در متون ادبی بهدست دهد. با بررسی زبانشناختی متون ناتورالیستی میتوان به ارتباط تنگاتنگ زندگی ناتورالیستی شخصیتها با ساختار و کارکردهای زبانی که با آن تکلم میکنند، پی برد. آنچه در گفتار شخصیتهای یک اثر ناتورالیستی شاخص به نظر میرسد تقابل زبان شخصیتهای باسواد و بیسواد است. شخصیتها در اینگونه آثار به دلیل محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی از تحصیل محروماند و این بیسوادی در زبان محاوره و گفتارمحور آنها پدیدار است. صادق چوبک داستاننویس معاصر ایرانی که بهعنوان داستاننویس ناتورالیست شناخته شدهاست، در آثارش به زندگی دردآلود، پر فلاکت، و همزمان سرشار از ناآگاهی و جهل انسانهایی میپردازد که در تأمین نیازهای اولیۀ حیاتی خود درماندهاند. در این مقاله، نخست الگوهایی که محمد محمود در رسالهای، برای زبان ناتورالیستی ارائه دادهاست معرفی میشود، سپس با تمرکز بر رمان <em>سنگ صبور</em> و مجموعهداستانهای <em>انتری که لوطیاش مرده بود</em> و <em>خیمهشب بازی</em> به مطالعۀ زبان این آثار و میزان تطابق آنها با این الگوها پرداخته میشود. نتیجه این مطالعه روشنگر این امر است که تقابل باسواد و بیسواد به شکلگیری تقابل زبانی نوشتارمحور و گفتارمحور دامن میزند. غلبه زبان گفتارمحور و شفاهی در کلام شخصیتهای فرودست چوبک میتواند کارکرد ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مسلط بر آنان را بازتابدهد.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیادبیات پارسی معاصر2383-054910220210219Postcolonial in Afghan Immigration Literature Case study: Green, Red, Blue Novel by Aref Farmanفضای پسااستعماری در ادبیات مهاجرت افغانستان نمونه موردی: رمان سبز، سرخ، آبی از عارف فرمان401422615910.30465/copl.2021.6159FAام فروه موسویپژوهشگر پست دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرامریم حسینیاستاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا0000000167781188Journal Article20210308Immigration literature is one of the most important areas of study in postcolonial theory. Post-colonialism was initially presented as a research branch in cultural studies. The fictional literature of Afghan migration especially those which related to West has the the most elements and components of postcolonial theory, so reading and researching immigration fiction is important based on a postcolonial perspective, especially Edward Saeed's Orientalism. From the point of view of postcolonial theory, this article intends to study the case study of Green, Red, Blue novel from Aref Farman in a descriptive and analytical way. From another point of view, this article analyzes the green, red, blue novel according to the discourse of the "East" versus the "West" which are in contrast and considered as the Self and Other.
In this novel the migrant is defined as the Other and the host community as the Self. In green, red, blue, what is important is to disrupt the equation of east and west, which leads to the placement of the "other" in the center.
Women are given ‘Other’ or ‘second sex’ in the patriarchal culture of Afghanistan which this consideration confirmed the Simone de Beauvoir and Gayatri Chakravorty Spivak‘s opinions. Women are given as subaltern in Afghanistan who never given to speak. Afghan women are marginalized by patriarchal culture and society, as well as by the women by themselves, who place them in multifaceted colonialismادبیات مهاجرت از مهمترین حوزههای مطالعه نظریه پسااستعماری است. ادبیات داستانی مهاجرت افغانستان بهویژه داستانها و رمانهایی که به موضوع مهاجرت به غرب مربوط میشوند، بیشترین عناصر و مؤلفههای موردبحث نظریه پسااستعماری را در خود دارند، ازاینروی مطالعه و تحقیق ادبیات داستانی مهاجرت از منظر نظریه پسااستعماری بهویژه شرقشناسی ادوارد سعید حائز اهمیت است. این مقاله قصد دارد از منظر نظریه پسااستعماری بهشیوه توصیفی و تحلیلی به مطالعه موردی رمان سبز، سرخ، آبی از عارف فرمان یکی از نویسندگان مهاجر افغانستان بپردازد. هدف دیگر این مقاله تحلیل و بررسی رمان از منظر تقابل دوگانی «خود» و »دیگری» با توجه به گفتمان «شرق» در برابر «غرب» است. در این رمان مهاجر بهمثابه مستعمره، «دیگری» و در «حاشیه» قرار دارد و میزبان بهمثابه استعمارگر «خود» است و در «مرکز» قرار دارد. در سبز، سرخ، آبی آنچه حائز اهمیت است در هم ریختن معادله شرق و غرب است که منجر به قرارگرفتن «دیگری» در مرکز میشود. همچنین در این مقاله نشان داده شده است که نظام مردسالاری حاکم بر افغانستان باعث شکلگیری تقابل دوتایی مرد/زن شده که به گفتۀ سیمین دوبووار زن «جنس دوم» و «دیگری» است و به باور اسپیواک فرودستی است که نمیتواند از جانب خویش صحبت کند و زنان افغانستان از سوی جامعه، مردان خانواده و همچنین خود زنان به حاشیه رانده میشوند که آنها را در استعماری چندسویه قرار